روز حافظ در گفتوگوی کتاب هفته با كوروش كمالي
روند شكلگيري پيشنهاد روز حافظ كه از سوي شما مطرح شد، چگونه بود؟
در سال 1375 بود که ایده نامگذاری روزی به نام سعدی و روزی به نام حافظ ، شاعران بزرگ ایران و شیراز به ذهنم رسید. آن را در انجمن ادبی یاران یکشنبه مطرح کردم و با بزرگانی چون شادروان دکتر زرینکوب، استاد بهاءالدین خرمشاهی و برخی دیگران از استادان در میان گذاشتم. همگی متفق القول از این طرح استقبال کردند و در نهایت اول اردیبهشت ماه به عنوان یادروز سعدی و 20 مهرماه به عنوان یادروز حافظ انتخاب شد.
درباره اول اردیبهشت ماه بین ادیبان اجماع وجود داشت ، زیرا سعدی گلستان را در اردیبهشت ماه سروده و در مقدمه گلستان از اردیبهشت ماه جلالی سخن گفته است و حال و هوای شیراز نیز در اردیبهشت با غزلهای عاشقانه سعدی و گلستان و بوستان او همداستان است.
اما در مورد انتخاب روزی به نام حافظ اجماع کلی نبود، اما به هر حال ما نمیتوانستیم در فصل بهار دو روز را به شاعران شیرازی اختصاص دهیم. فصل زمستان و تابستان هم آب و هوای شیراز چندان مطلوب نیست و به همین دلیل، این سه فصل کنار گذاشته شد و به پاییز فکر کردیم.
در پاییز به ویژه در مهرماه هوای شیراز دوباره بهاری میشود؛ نه گرم است و نه سرد و از سوی دیگر کلمه مهر در اشعار حافظ زیاد تکرار شده است و به عبارت دیگر بسامد واژگانی آن بالاست، به گونهای کلمه مهر به تنهایی 70 بار در دیوان حافظ ذکر شده است. این واژه در معانی مختلفی جون مهر و محبت و خورشید آمده است و اشارهای هم در مشتقات آن به جشن باستانی مهرگان شده است با توجه به این دلایل انتخاب مهرماه قطعی شد.
اما چرا بیستم مهرماه؟
20 عددی است که در یاد میماند، همچنین میتواند به گونهای یک ارزشگذاری برای شعر حافظ هم تلقی شود. ضمن انکه در روز بیستم مهرماه زمان قابل توجهی از آغاز به کار مدارس و دانشگاهها نیز گذشته است و ذهن مردم مشغول شروع سال تحصیلی و مشکلات و دغدغههای آن نیست.
اين شورا در ابتدا پيشنهاد كرد به جاي روز حافظ يا سعدي، يك روز به نام ادب فارسي نامگذاري شود و از همه شاعران و نويسندگان ايراني در آن روز تجليل شود، اما بنياد فارسشناسي با ارائه استدلالهاي علمي و فرهنگي با اين پيشنهاد مخالفت كرد، سپس اعضاي شوراي فرهنگ عمومي كشور اين مسأله را مطرح كردند كه نميتوان تنها روزهايي را به دو شاعر شيرازي اختصاص داد و بايد براي تعداد ديگري از شخصيتهاي ادبي و حتي برخي از فلاسفه، حكما و عرفاي بزرگ هم روزهاي بزرگداشتي در نظر گرفت و اينگونه بود كه 15 روز فرهنگي براي بزرگداشت بزرگان ايراني به تقويم رسمي كشور افزوده شد که از آن جمله است روز مولوی، فردوسی، عطار، ملاصدرا، شیخ بهايي و...
با رسميت يافتن يادروز حافظ، مراسم آن نيز از محدوده استان فارس فراتر رفت و به يك واقعه كشوري تبديل شد. در جهان نيز هرچند اين روز جنبه رسمي ندارد اما چندين سال است همزمان با روز بيستم مهر در برخي از كشورهاي ديگر مراسم بزرگداشتي براي اين شاعر كه در زمان حيات خود نيز شهرتي فراتر از مرزهاي ايران داشت برگزار ميشود.
لازم به ذکر است که نه تنها برای حافظ، بلكه هيچ شاعر يا نويسنده ديگري ـ چه ايراني و چه غيرايرانيـ يك روز جهاني كه همه دنيا آن را به رسميت بشناسند و در آن روز براي فرد مورد نظر مراسم يادبودي برگزار كنند، وجود ندارد، اما ما از ابتدا با هماهنگي مراكز ايرانشناسي واقع در ساير كشورها و برخي از علاقهمندان شعر حافظ براي برگزاري مراسم بزرگداشت حافظ در برخي از شهرهاي خارجي اقدام كرديم.
پس از گذشت دو سال از برگزاري مراسم بزرگداشت حافظ تصميم گرفته شد نهادي به عنوان متولي برگزاري مراسم روز حافظ شكل بگيرد و مستقل از بنياد فارسشناسي در اين زمينه فعاليت كند كه مركز حافظشناسي با همين هدف در سال 1378 تاسيس شد. البته چند سال پيش از اين، مركزي تحت همين عنوان شكل گرفته بود، ولي مدتها بود که فعالیتی نداشت.
چند سال از برپايي مراسمي كه در اين روز برگزار ميشود ميگذرد. به نظر شما، ما تا چه اندازه توانستهايم در اين روز نسبت به حافظ اداي دين كنيم؟
از سال 1375 كه ايدة اختصاص روزي به نام حافظ شكل گرفت تاكنون كه 15 سال از آن ميگذرد، هر ساله در شيراز و ديگر شهرهاي ايران و برخي نقاط جهان مراسم يادروز حافظ در بيستم مهرماه برگزار ميگردد؛ در همة اين سالها كوشيدهايم كه به قدرت همت و وسعت خويش و طبيعتاً نه چنانكه در خور شاعر سترگي چون حافظ است، در عرصه حافظشناسي و حافظپژوهي گامهای موثری برداریم و براساس امكاناتي كه در اختيار حافظ پژوهان ما بوده، تاكنون نیز گامهاي مؤثري برداشته شده است؛ با اين همه خود ميدانيم كه هنوز هم راههاي نرفته بسياري در پيش روي ماست كه از سويي همت پژوهندگان، علاقهمندان و حافظ دوستان را ميطلبد و از سويي ديگر عنايت مسؤولان امر را. اما برخي از فعاليتهاي انجام شده در عرصه حافظپژوهي در اين سالها عبارتنداز: برگزاري كلاسهاي حافظ خواني، تدوين و جمعآوري مربوط به حافظ، مشاركت در حافظپژوهي و ارايه خدمات به حافظ پژوهان، ايجاد سايت و بانك اطلاعاتي در مورد كتابهاي حافظشناسي و انتشار سالانه مجموعه مقالات با نام حافظپژوهي، تهيه كتابشناسي مقالات مربوط به حافظ، ايجاد كتابخانه تخصصي پيرامون حافظ و نيز برگزاري مستمر مراسم يادروز حافظ در شيراز، شهر كتاب تهران، خانه كتاب، دانشگاهها و فرهنگسراهاي كشور و برخي از كشورهاي خارجي.
تأثیرات حاصل از این کار را چگونه ارزیابی میکنید؟
به تاثيرات برگزاري اين مراسم از چند زاويه ميتوان نگاه كرد. يكي از اين زوايا، رونق مطالعات ادبي در مورد حافظ است. اين روز به زماني براي سنجش آثاري كه درباره او در طول سال انتشار يافته، تبديل شده است و در بيستم مهرماه هر سال آثار برتر اين حوزه انتخاب شده و مورد تقدير قرار ميگيرند. علاوه بر اين، انگيزهاي نيز در اهالي ادب ايجاد شده است تا مقالاتي درباره حافظ تهيه كنند و در يادروز او ارائه دهند.
از سوي ديگر رسانههاي عمومي فرصتي مييابند تا به اين شاعر تأثيرگذار بپردازند و مقالات مختلفي را درباره حافظ منتشر كنند و در حالي كه بسياري از مردم عادي جامعه ما درباره شاعران بزرگ حتي شناخت حداقلي هم ندارند، اين فرصت غنيمت بزرگي است. البته روز حافظ در صورت ساماندهي ميتواند به انگيزهاي براي گردشگري هم تبديل شود، اما هنوز روي اين جنبه، كار چنداني صورت نگرفته است. توريست فرهنگي تمايل دارد خود در برنامه مورد نظر مشاركت فعال داشته باشد و بايد اين امكان را براي او فراهم كرد كه به برنامهريزي دقيق نياز دارد. اكنون نيز بازديد رايگان از حافظيه در روز حافظ، برگزاري مسابقات خوشنويسي، نقاشي، حافظخواني و اجراي برنامههاي فرهنگي و هنري ويژه اين روز، همراه با اجراي برنامههاي ويژه در مدارس، روز حافظ را به روزي با نشاط و جذاب تبديل كرده است.
آيا اساساً بزرگداشت حافظ را ميتوان به يك روز محدود كرد؟
حافظ يكي از درخشانترين ستارگان ادب فارسي و شورآفرينان عالم ادب است. موسيقي الفاظش گوش را مينوازد و مفاهيم ارجمند كلامش، مشام جان را ميآسايد. جهانبيني ژرفش فراتر از بُعد زمان و مكاني خويش در حركت است و به همين دليل است كه سخنان نغزش مرزهاي سرزمين اعراب، شبه قاره هند، چين، ژاپن، آلمان، فرانسه، انگليس، آمريكا و... را درنورديده و بر ساحت دل همگان خوش نشسته است. با كلامش انس ميگيرند و به خاطر ميسپارندش. با چنين رويكردي به حافظ و جايگاه فاخر وي در خانگاه دل ايرانيان و جهانيان، كاملاً هويداست كه انديشه، كلام و ذهن و زبان حافظ با تمامي لايههاي فرهنگي زندگي ما در هم تنيده شده است و از اين رو با وجود چنين قرابتي نميتوان تنها يك روز را به او اختصاص داد و يا روزي را به او انديشيد، گويي ما همگان گامهاي هر روزة زندگي را با او برميداريم. اگر چه روزي به نام او بهانهاي است براي ارائه گزارش كارهاي علمي و هنري و ادبي در ديگر روزهاي سال.
از سوي ديگر ميبينيم كه فالنامههاي حافظ با اقبال گستردهاي روبهروست. شايد در نگاه مردم فال نيز نوعي گفتوگوست؛ گفتوگوي مردم با حافظ و گفتوگوي حافظ با آنان شايد براي آنان حافظشناسي، خودشناسي است و آنها گمشدههاي خود را در حافظ مييابند، آرامش و اميد مييابند، صبور و قانع ميشوند و شايد چند لايگي غزل حافظ، مدارا و مروت او، ايهام و غناي آثارش هر يك دليلي بر اين رويكرد باشد. ديوان او در شب قدر و صبح نوروز باز است، هم راز است، و هم نياز است. در خانة ايرانيان در كنار قرآن و مفاتيح نشسته است و همراه با مجالس انس و شادي است. پس ميبينيم كه حافظ با وسعت نظر و آزادانديشي شگفتانگيزش در گفتمان عصر در جايگاهي قرار گرفته و به گونهاي سخن ميگويد كه همگان از آن لذت ميبرند. اين امر نه به زمان محدودي نه به روز معيني و نه به مكان مشخصي محدود نميشود.
يكي از نكات جالبي كه ميتوان در مورد حافظ بيان كرد، حضور او در زندگي روزمره ماست. شما دليل اين موضوع را چه ميدانيد.
حافظ در زندگي هر روزة ما حضور دارد چون از سويي به زبان ما و از ذهن ما سخن ميگويد؛ ديوان اشعارش سراسر عشق و مستي و رندي است. عارف و عامي به سخنش دل بستهاند و اشعارش را ترجمان احوال و اسرار خويش ميدانند. شيفتگان كلامش بسيارند و از آنجاي كه «كس چو حافظ نكشيد از رخ انديشه نقاب» همگان بر آنند تا به قدرت همت خويش از زلال كلامش بهره گيرند. شعرش سرود عشق است و از غزلهايش پيوسته طنين اين نوا به گوش ميرسد و بدين خاطر است كه قال و مقال عالمي را در اين ره به جان ميخرد و سرفراز بر قله هميشه بلند غزل فارسي ميايستد و نام بلند خويش را بر جريدة عالم ثبت ميكند وبدين گونه شاعر ملي ايران زمين ميشود. اگرچه انديشة انساني او فراتر از ايران را تسخير ميكند و پيام متعالي عشق، رندي و مستياش شاعران بزرگي را در جهان مجذوب او ميكند. شعر حافظ از يك سو ريشه در فرهنگ كهن ايران زمين دارد و از ديگر سو با معارف اصيل اسلامي عجين گشته است و بدينسان حافظ به گونهاي بايسته آميزش پرشگون و مباركي را در ميان فرهنگ ايراني و اسلامي به وجود ميآورد و شايد يكي از رازهاي ماندگاريش در تاريخ و فرهنگ ايران همين باشد.
انديشههاي او برخاسته از فرهنگ ايراني و اسلامي است؛ دغدغههاي او دغدغههاي همه ايرانياني است كه به سرزمين خود، به تمدن خود، به فرهنگ خود و به دين و مذهب خود عشق ميورزند. به عنوان يك ايراني پايههاي عظيم تمدن ايراني را ميشناسد و در قالب داستانها و شخصيتهاي اساطيري به تبيين آنها ميپردازد و آنها را ارج مينهد و به عنوان يك مسلمان؛ دين را قدر مينهد و آموزههاي ديني را در كلام خويش به تكرار يادآورد ميشود؛ چنانكه حافظ قرآنش ميخوانند؛ پيوند حافظ با قرآن، پيوند هنر با انديشه و مذهب و شريعت و عرفان است؛ پيوندي كه او را به سر منزل عشق ميرساند؛
عشقت رسد به فرياد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخواني در چارده روايت
پيوند و اشراف حافظ به قرآن كريم به گونهاي است كه استاد خرمشاهي قرآن پژوهي را واجبترين مقدمه براي حافظپژوهي ميداند و حافظ نيز خود را صاحب نظر، راي، تفسير و آشنا به علوم قرآني ميشناسد. علومي كه در ژرفساخت و شكل غزلهاي حافظ خود را به رخ ميكشند.
از اين روست كه حافظ در ذهن و ضمير و زندگي ما تأثيري شگرف دارد. او تنها يك شاعر نيست؛ او در لابهلاي كلامش از رخدادهاي مهم، باور، فرهنگ عامه، آداب و آيينها، اعتقادات ديني و سنتي، قصص و رويدادهاي تاريخي و... سخن گفته و از آن جهت كه وارث فرهنگ، ادب و سنت ماست، در جان و دل همگان جاي يافته و حضور مداوم و بيوقفه دارد اگرچه «به قدر دانش خود هر كسي كند ادراك».
شايد اين حضور چندان در عمق زندگي نباشد. حال چگونه ميتوانيم به يك فرد ايراني متوسط كه در دهه 90 زندگي ميكند، عمق بيشتري از تفكر حافظ را به نمايش بگذاريم؟
در صورت آشنايي با ادبيات و ضرورت پرداختن بدان، ميتوان به راحتي با آن ارتباط برقرار كرد . و بدین ترتیب تمامي اين بيگانگيها و يا ديرآشناييها از بين خواهد رفت. زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه، آرمان، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برایانتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه هایخویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنوان ابزاری در انتقال بهتر، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . در آثار ادبی، نویسنده و شاعر می کوشد اندیشه ها و عواطف خویش را در قالب مناسب ترین و زیباترین جملات و عبارات بیان کند. این آثار همانگفته ها و نوشته هایی هستند که مردم در طول تاریخ آنهارا شایسته نگهداری می دانند واز خواندن و شنیدن شان لذت می برند.
فرهنگ درخشان ما جلوه گاه آثار ادبیبسیاری مانند شاهنامه، تاریخ بیهقی، مثنوی مولوی، بوستان و گلستان سعدی، غزلیاتحافظ و... است که در شمار غنی ترین و شیواترین آثار ادبی جهان قرار دارند. ما نیز باید مانند نیاکان خویش ، قدر این سرمایه های گرانبهارا بدانیم وبا تلاش روز افزون خویش بر غنا و عظمت آنها بیفزاییم.این حقیقت را باورداشته باشیم که با وجود این میراث جاوید سرمایه با ارزش که مایه سربلندی ما درمیان اقوام و ملل جهان است ، می توانیم با نمایاندن درهایی از دریای ادب خویش ،بیگانگان را نیز از فرهنگ و ادب ما بهرهمند سازیم.
ویژگی جوامع امروزی رشد بیش از حد علم و تکنولوژی و در نتیجه تخصصی شدن هرچه بیشترتمامی امور است. در دنیای امروز یک دانش خاص باید مرزهایش را با سایر دانش ها مشخصکند زیرا که فرصتی برای پرداختن به امور غیر مرتبط وجود ندارد. گستره دانش های دنیایامروز آن قدر وسیع و متنوع است که این مرزها به ناچار پرپیچ و خم، طویل و پررنگمیشوند. ادبیات تنها هنری است که توانایی وحدت بخشی به تمامی دانش ها و تجربیاتبشری را دارد. در دنیای امروز یگانه چیزی که ما را به شناخت کلیت انسانیمانرهنمون میشود، در ادبیات نهفته است. این نگرش وحدت بخش، این کلام کلیت بخش نه درفلسفه یافت میشود و نه در تاریخ. ادبیات خوب از این رو که همیشه بیانگر پرسشهای بنیادین درباره ماهیت انسان و زندگیاوست، چالشی برای اذهان انتقادی محسوب میشود. ذهن انسان هایی که از شرایط موجودناخرسندند و تلاش دارند تا با یافتن راههایی بر احساس نقصان جهان اطرافشان فائقآیند. ادبیات شکل دهنده راههای بیشماری است که برای بهتر کردن جهان میتواند مورداستفاده قرار گیرد. ادبیات ما را به دنیای رویاهامان میبرد. به ما نشان میدهد کهدنیای خشک و واقعی اطرافمان، برای زیباتر شدن چه چیزهایی کم دارد... با این اوصاف اگر با این دیدگاه به سراغ حافظ و شناخت او برویم، قطعا خواهیم توانست با او ارتباط برقرار کنیم. بنابراین پیش از هر چیز به تعریف درستی از این امر و تبیین ضرورت شناخت او نیازمندیم.
روند حافظپژوهي را در سالهاي اخير چگونه ميبينيد؟ آيا مسير حافظپژوهي رو به رشد است؟
شاید با کمی تسامح بتوان حافظپژوهي را از زمانی که جامع دیوان حافظ، محمد گلندام، به این امر پرداخت تا به امروز به سه دوره تقسیم کنیم:
دوره اول: از همان زمان جمع دیوان آغاز میشود که علاوه بر دیوان کامل حافظ، در جنگها و تذکرههای مختلف آثار حافظ دیده میشود و کاتبان بسیاری نسخ مختلفی از دیوان را به ویژه در قرن نهم و دهم کتابت کردهاند.
دوره دوم: از آغاز پیدایش فن چاپ در هند و ایران تا سال 1320 را در بر میگیرد که در این دوران که در ایران سالهای 1279 تا 1320 را دربر میگیرد، علاوه بر چاپهای متعدد دیوان حافظ، دو نسخه با اهمیت توسط استاد خلخالی و نیز نسخه بروخیم به اهتمام حسین پژهان منتشر میشود.
دوره سوم: که از 1320 تا امروز را دربر میگیرد با چاپ تصحیح علمی دیوان حافظ قزوینی- غنی آغاز میشود. نسخهای که اگرچه نزدیک به هفتاد سال از انتشار آن میگذرد، و هنوز به عنوان مهمترین نسخه برای حافظ پژوهان مطرح است. بر اساس آخرین تحقیقی که به عنوان پایاننامه دکتری توسط دکتر بهادر قادری و با راهنمایی استاد اصغر دادبه با نام « فرهنگ شرحهای حافظ» منتشر شده است، از میان 150 کتاب و 300 مقالهای که مورد بررسی قرار گرفته است، در شرحها و مقالات مختلف، بیش از هفتاد درصد ارجاعات به نسخه قزوینی و غنی است. پنج درصد به نسخه استاد خانلری و بیست و پنج درصد به تصحیحهای دیگر منتشر شده.
در این دوره علاوه بر نسخه قزوینی و غنی و دکتر خانلری ، تصحیح دیوان حافظ توسط استادان محمود هومان، پژمان بختیاری، انجوی شیرازی، مسعود فرزاد، جلالی نائینی، سلیم نیساری، بهاءالدین خرمشاهی، هاشم جاوید، احمد شاملو، هاشم رضی، نورانی وصال، رشید عیوضی، هوشنگ ابتهاج، نصرالله مردانی و برخی دیگر منتشر میشود.
تقسيمبندي ديگري در مطالعات حافظشناسي وجود دارد كه شايد با جمعبندي استاد ابوالحسن نجفي منطبق باشد؛ نجفي معتقد است آثار هر نويسندهاي بايد چهار دوره مختلف را بگذراند؛ 1- دوره چاپهاي متعدد بدون تصحيح و بدون انتقاد 2- دوره چاپهاي انتقادي 3- دوره چاپ نهايي و 4- دوره نقد ادبي. اين نقد را ايشان زماني نوشتند كه حافظ استاد خانلري منتشر شده بود و درواقع ميخواستند با اين استدلال بگويند دوره چاپ نهايي تمام شد و با كاري كه خانلري كرد ديگر ضرورتی براي بحث درباره نسخه نيست و بايد وارد مرحله چهارم بشويم با عنوان نقد ادبي و افسوس خوردند كه شايد تنها حافظ به اين مرحله رسيده، هنوز شاعران ديگري در همان مرحله اول و دوم ماندند و ازجمله آثار سعدي را ذكر كردند، اما واقعيت قضيه اين است كه بعد از نسخه استاد خانلري، شرحها و تصحيحهاي بسياري منتشر شد. مانند آثار استاد خرمشاهي كه پديدهاي بيبديل در حافظ پژوهي معاصرند و دو كار ارزشمند سليم نيساري ازجمله كتاب دو جلدي دگرسانيها در غزلهای حافظ كه تلاش 30 ساله روي نسخههاي مختلف قرن نهم است و اختلاف اين نسخ با دقتي اعجابآور، كه همه اينها را آماده كردند و شايد بتوان گفت اكنون با اين نسخههايي كه وجود دارد وارد دوره نهايي شدهايم و ديگر لازم نيست دنبال نسخههاي خطي از لندن و هلند و تاجيكستان و افغانستان و هند باشيم. اما واقعيت اين است كه هنوز 70 درصد ارجاعات در مقالات و شرحها به كار 1320 علامه قزويني و غني برمیگردد و به چاپ آثار استاد خانلري فقط پنج درصد ارجاع شده و اين نشاندهنده اين است كه در اين ارجاعات يا به نسخه تازهاي كه مورد اجماع همه حافظشناسان باشد نيازمنديم يا بايد بر روي نسخه قزويني و غني به توافق کنیم.
لازم به ذکر است که که در سیسال اخیر حافظشناسی رونق یافته است و در این دوره دیوان حافظ دارای فرهنگهای قابل اعتنایی میشود ؛ «کشفالابیات حافظ»، «فرهنگ واژهنمای حافظ» خانم صدیقیان، «راهبینهایت» بهرام اشتری،«کتابشناسی حافظ» مهرداد نیکنام، «فرهنگ حافظپژوهان و حافظشناسی» ابوالقاسم رادفر، «راهنمای موضوعی حافظشناسی» کاووس حسنلی، انتشار مجلدات حافظشناسی به همت سعید نیاز کرمانی و شرحها و دیوانهای مختلف منتشر شده است. علاوه بر این، در آبانماه 1367کنگره بینالمللی حافظ در شیراز به پیشنهاد استاد باستانی پاریزی و تصویب یونسکو با حضور بیش از 200 حافظ پژوه ایرانی و خارجی در شیراز برگزار شد، و گزیده مقالات آن با عنوان « سخن اهل دل» توسط استاد زرینکوب منتشر شده است و همچنین نامگذاری 20 مهرماه به نام یاد روز حافظ، تشکیل مرکز حافظ شناسی، انتشار سالانه نشریه حافظ پژوهی و برگزاری مراسم های سالانه علمی و فرهنگی در شیراز و تهران و دیگر شهرهای ایران و جهان ، نقش موثری در این روند داشته است.
چندي پيش از يك نسخه نويافته از حافظ منتشر شد. آيا اساساً نكته مبهمي در مورد حافظ وجود دارد كه ما را نيازمند نسخههاي ديگري كند كه هنوز در دست نداريم؟
به اين پرسش ميتوان از دو منظر پاسخ گفت يكي منظر نگاه عمومي به حافظ يعني لذت بردن از متن، پيوند با شعر حافظ و استفاده عمومي از ديوان او از اين منظر ميتوان با «حافظ بس» برخي از انديشمندان معاصر هم داستان شد. مطالعات آماري هم نشان ميدهند كه بيش از نود درصد از مردم با ديوان حافظ تصحيح علامه قزويني و استاد غني به دليل انتشار فراوان آن، صحت ودقت و نيز فضل تقدم تصحيح با حافظ پيوند ميخورند و از متن آن لذت ميبرند و شايد نيازي به نسخ تازهاي نداشته باشند و هيچ كشفي آنان را شگفت زده نكند و اصولاً دغدغه اختلاف نسخ را ندارند اما از منظر پژوهشگران، حافظپژوهان و مصححان متن علاوه بر لذت بايد صحت هم داشته باشد از سال 1306 كه نسخه خلخالي منتشر ميشود و تا امروز كه سومين ديوان حافظ به تصحيح استاد سليم نيساري براساس كتاب ارزشمند و نسخههاي كتاب «دگر سانيهاي حافظ» منتشر شده است بيش از 84 سال ميگذرد و هنوز بين نسخه قزويني ـ غني و نيساري بيش از 1127 فقره دگرساني قرائت و تفاوت ضبط وجود دارد. بديهي است براي حافظ پژوهان هر اثر، ديواني، سفينهاي جنگي كه بتواند اين ميزان دگرساني را به حداقل برساند نعمتي راهگشا است. و از اين منظر ميتوان با باورمندان به «ماجراي پايانناپذير حافظ» هم داستان بود.
اگرچه كار علمي و جمعي پيرامون حافظ بسيار به ندرت در اين ديار سامان يافته است. اما شايد تدوين «ديوان جامع حافظ» با شرح و فرهنگ و دانشنامه او زير نظر استادان برجستة ادبيات فارسي، زبانشناسي، نسخهشناسي، فلسفه و... بتواند پيوندي ميان اين دو منظر در سالهاي آتي ايجاد كند.
يعني ميتوان در عرصه تصحيح حافظ دست به نوآوري زد؟
با اتکا به کلام جادویی حافظ:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغراندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
میتوان با اندیشه نو به دستاوردی نو در عرصه زبان و اندیشه حافظ دست یافت. نظم آهنگهاي شگفتانگيزش را بازيافت، ساختار منسجم و ارتباط تنگاتنگ زبان و ذهن او را كشف نمود، عارفانهها و عاشقانههايش را بازشناخت و معرفي نمود. شناخت كنوني ما از حافظ براساس داشتههاي امروز ماست؛ با گسترش وسعت دانستههايمان؛ بيشك راهي به سوي طرحي نو خواهيم يافت.
شما دو مجلد از كتاب حافظ پژوهي را منتشر كردهايد و سالها با او همنشينايد؟ آيا هنوز حافظ ميتواند شما را با كلام سحرآميزش متعجب كند؟
در جايگاهي كه حافظ خود ميسرايد:
حافظ حديث سِحر فريب خوشت رسيد تا حد مصر و چين و به اقصاي روم و ري
طبيعتاً سحر سخنش همچنان و پيوسته هر اهل دلي را جادو خواهد ساخت.