جدال با سعدي در عصر تجدد


تاریخ : پنجشنبه، 30 شهریور، 1391


نشست بررسی کتاب «جدال با سعدی در عصرتجدد» با حضور علی اصغر دادبه، کوروش کمالی سروستانی و کامیار عابدی نویسنده کتاب در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد
در این نشست با طرح این پرسش که «چرا سعدي اين‌گونه مورد حمله قرار مي‌گيرد؟» از متجدداني كه براي مقابله با سنت، سعدي را قرباني کردند، انتقاد شد.
  آغاز ستیزها باسعدی
كوروش كمالي سروستاني، مدیر مرکز سعدی شناسی، درابتدای این نشست ، دربارة آغاز ستيز‌ها با سعدي گفت: گلستان به كتاب آموزشي مكتب‌خانه‌هاي ايران تبديل مي‌شود و سال‌ها در كنار قرآن کریم در مكتب‌خانه‌ها تدريس مي‌شود. تحولات اجتماعي دوران قاجار در ايران و شكل‌گيري انقلاب مشروطه و تحولات پس از آنبه دلايل مختلفي سعدي‌ ستيزي را در آثار كساني چون ميرزا فتحعلي آخوندزاده، ميرزاآقاخان كرماني، احمد كسروي، علي دشتي، تقي رفعت و نيز شاعراني چون نيما، احمد شاملو و جامعه‌شناساني همچون دكتر علي شريعتي و برخي از تئوري‌پردازان ماركسيست به‌ ويژه با تأكيد بر آموزه‌هاي گلستان رواج مي‌دهد.


وی ادامه داد: كتاب «جدال باسعدي در عصر تجدد» نگاهي گسترده به همين موضوع دارد. از آن‌ زمان كه ديدگاه تجددگرايانه در پيش از مشروطه نطفه مي‌بندد تا زمان انقلاب مشروطه و تا سقوط پهلوي، ميرزا فتحعلي آخوندزاده معتقد است كه «دوره گلستان گذاشته است». ميرزا آقاخان كرماني از استيلاي هفتصد ساله گلستان بر ادبيات فارسي و تقليد از آن ناخرسند است، اگرچه خود نيز كتاب «رضوان» را به سياق گلستان نگاشته است.
كمالي سروستانی ادامه داد: سال‌ها بعد در چالش‌ سياسي و بينش علي‌اصغر طالقاني در روزنامه «زبان آزاد» كليات سعدي را تنزل ‌بخش مي‌خواند و مي‌نويسد كه: «اين كليات چيست كه بت مسجود ملل فارسي‌ زبان شده است». احمد كسروي او را همرايي مي‌كند و بر جبرگري سعدي مي‌تازد. علي دشتي گلستان سعدي را يكي از آثار مكتب ماكياولي مي‌داند. نيما يوشيج پدر شعر نو اشتباهات لغوي سعدي را مورد حمله قرار مي‌دهد و بر معشوقه چادر پوشيده و به كنجي نشستة او مي‌تازد. به دنبالش احمد شاملو، شاعر تواناي معاصر، سعدي راناظم مي‌خواند و نه شاعر. نصرت رحماني، اسماعيل خويي و به اشاره‌هاي كوتاه دكتر شريعتي و جلال آل ‌احمد هر يك به گونه‌اي به سعدي مي‌تازند. اگرچه بيش‌تر حملات متوجه گلستان است و از ميان چند حكايت بر سعدي مي‌تازند.

قهرمان بلامنازع شعر فارسي، سعدي بود
او در ادامه اين سؤال را مطرح كرد كه به راستي چرا سعدي؟ چرا سعدي اين‌گونه مورد حمله و تحريم و تخطئه قرار مي‌گيرد؟ و عنوان كرد: شايد به اين دليل كه به باوري در آن زمان ـ حتا مي‌توان گفت تا دهه 1330ـ قهرمان بلامنازع شعر فارسي، سعدي بود. حافظ عزيز بود و «خواجه» و ‌لسان‌الغيب» ،مولوي هم «مولاي روم» بود. فردوسي در زمان آخوندزاده مقام اين‌ها را در ميان ادبا نداشت و خيام را كه تقريباً نمي‌شناختند، اما «شيخ اجل» مقام ديگري داشت». به گونه‌اي که جيمز موريه در داستان‌ «حاجي باباي اصفهاني» او را «شاعر ملي ايران» مي‌خواند. از سوي ديگر سعدي تنها غزل و قصيده‌سرا نبود. گلستان او جايگاه ويژه‌اي در فرهنگ عمومي داشت. در كنار قرآن در مكتب‌خانه‌ها تدريس مي‌شد. بيش از 70گلستانواره به تقليد از آن نگاشته شده است و به باور يوسفي 400 ضرب‌المثل از عبارات و ابيات گلستان در بين مردم ايران رايج است و همة اين نكات نشان ‌دهندة آن است كه تجددخواهان ذوق‌زده كه مقهور لعاب تمدن غرب شده بودند، براي «انقلاب ادبي» بايد «استاد سخن» را نشانه‌ مي‌رفتند كه در صورت پيروزي، تكليف ديگران روشن بود. در واقع آنان سعدي را نماد سنتيِ مذهب مي‌ديدند و چاره تجدد را رهايي از انديشه‌هاي او.
اين سعدي‌پژوه افزود: نكته قابل تأمل در بررسي روند تاريخِ سعدي‌ ستيزي و سعدي‌ گريزي، نگاه مشترك ملي‌گرايان، چپ‌گرايان و چپ‌هاي مذهبي بود كه برخي از روشنفكران و انديشمندان و شاعرانِ هر سه گروه به سعدي تاختند و يا از او گريزان شدند. اگرچه در همه اين دوران روشنفكران و انديشمنداني بودند كه از سعدي و آثار و تأثير او سخن مي‌گفتند و چاپ و تصحيح آثار سعدي ادامه داشت، اما روند سعدي‌ ستيزي و سعدي ‌گريزي نيز در ميان برخي از روشنفكران و شاعران و ناقدان ادامه داشت.
كمالي سروستانی با اشاره به تاثير انقلاب بر ادبيات بيان كرد: انقلاب اسلامي ايران تأثيرهاي قابل تأملي بر تاريخ و فرهنگ و ادب ايران‌ زمين داشت. دوران گذار تا تثبيت و حوادث مختلف سياسي به‌ويژه در دهه 60، گفتمان‌هاي تازه‌اي را درايران به وجود آورد. مطالعات سعدي‌شناسي نشان مي‌دهد كه به ‌ويژه از سال 1370 تاكنون سعدي‌شناسي ديگر تنها عرصه فعاليت اديبان و مصححان و شارحان نيست؛ بلكه مورخان، جامعه‌شناسان، نويسندگان، مترجمان و اهل فلسفه نيز به سعدي مي‌پردازند. در اين دوران، سعدي و به ‌ويژه گلستان او كه آماج حمله تجددخواهان نسل اول بود، نه تنها مانع تجدد نيست كه به روايتي مي‌تواند يكي از عوامل تجدد باشد و چهره‌هاي فراواني به نوشتن دربارة سعدي پرداختند.
سعدي‌گرايي؛ يكي از نشان‌هاي بازگشت خردگرايي
كمالي سروستانی گفت: بي‌ترديد دو دهه گذشته براي ايرانيان فرصت مناسبي در بازخواني هويت ملي، ديني و فرهنگي خود بوده است؛ بازخواني‌‌اي كه در پرسش‌هاي تازه و البته نگاه علمي و دقيق ريشه داشته است. اگر نسل اولِ تجددخواه، مقهور و ذوق‌زده غرب بود و نسل دوم مقهور نگاه چپ، برخي از روشنفكران امروز خردگرايانه و منصفانه، بدون غرب‌زدگي و غرب‌ ستيزي و با تكيه بر داشته‌هاي گذشته و كنوني به تبيين جايگاه ايران و سعدي پرداخته‌اند. اندیشمندان و فرهنگوران ایرانی امروز واقع‌بینانه‌تر و دقیق‌تر و مطمئن‌تر از گذشته با سنت‌ها و ارزش‌ها و آثار ادبی و هنری خود روبه‌رو می‌شوند. آن‌ها با آشنایی با اندیشه‌های اصیل تحولات اجتماعی در غرب، و جهان و نیز تئوري‌های نوین نقد ادبی و جامعه‌شناسي به سعدی و دیگر مفاخر ادبی و هنری می‌پردازند و به این دلیل سعدي‌گرايي در دوران ما يكي از نشان‌هاي بازگشت خردگرايي است؛ بازگشتي كه ريشه در نگاه عميق به پديده‌ها دارد، نگاهي كه نتايج دقيق‌تري را براي فرهنگ و ادب و فرداي ايران‌زمين به ارمغان خواهد آورد.
فارسی ستیزی در کشورهای همسایه
در ادامه اين نشست، اصغر دادبه با اشاره به كتاب «جدال باسعدي در عصر تجدد» گفت: حداقل فايده اين كتاب اين است كه مجموع حركت 100 سال اخيرتجدد در برابر سعدي را منعكس كرده است. اين كتاب با مقاله‌اي كه عابدي در شيرازخواند، شروع شد كه در اين كتاب گسترش يافته است. اين استاد دانشگاه با اشاره به فارسي‌ ستيزي در دهه‌هاي اخير گفت: در كشورهاي همسايه كه فارسي درشان زنده بود‌،در اين سال‌ها همه تلاش‌شان را براي فارسي‌ ستيزي به كار گرفتند. آخرين مدرسه فارسي در بخارا را از بين برده‌اند و نسل جديد را دارند طوري تربيت مي‌كنند كه با ادبيات فارسي آشنا نباشد.
او ادامه داد: همين گلستان نقش فراواني در زبان‌آموزي درشبه قاره داشته و جزو كتاب‌هاي آموزشي بوده است. هندي‌ها و در قلمرو عثماني، فارسي را با اين كتاب شروع مي‌كردند و براي همين بر ضد اين كتاب حركت كردند. دشمني كه سلاح نداشته باشد، ترس ندارد. از زبان بياباني كه پشتوانه‌اي ندارد، كسي نمي‌ترسد. اما زبان فارسي زباني است كه وقتي انگلس به نامه‌اي از نامه‌هاي ماركس جواب مي‌دهد، مي‌گويد «تو كه مي‌خواهي نظام جديدي را بنيان بگذاري، به يك زبان انساني هم نيازداري و آن زبان سعدي و حافظ، يعني زبان فارسي است». اين زبان با قابليت‌هايش توانسته خودش را حفظ كند.
دادبه با اشاره به انجمن‌هاي ادبي در كشورهاي علاقه‌مند به زبان فارسي گفت: در بوسني و هرزگوين انجمن‌هاي ادبي مردمي بودند كه 15سال طول مي‌كشيد تا يك دوره متون فارسي را بخوانند و تا پيش از جنگ داخلي بوسني،يكي از اين انجمن‌ها هنوز پا برجا بود كه يك نظامي آن را تاسيس كرده بود. در  اين انجمن همه بايد به فارسي صحبت مي‌كردند و اگر فارسي حرف نمي‌زدند، جريمه مي‌شدند.
اين سعدي‌پژوه ادامه داد: وقتي انگليس وارد هندوستان شد، تلاش كردتا زبان انگليسي نقش زبان فارسي را بگيرد. بنابراين با برنامه‌هاي حساب ‌شده و با بي‌لطفي‌هايي كه خودماني‌ها كردند، دوست نادان و دشمن دانا دست به دست هم دادند.
او ادامه داد: ما در درون هم ويژگي‌هايي داريم كه عصر خداحافظي ما با فكر فلسفي است؛ فكر فلسفي كه با تسلط ايدئولوژي از بين مي‌رود. يكي از ويژگي‌هاياين بي‌خردي توجيه است. ما عقب مانده‌ايم، تنبل بوده‌ايم، گول خورده‌ايم و كاري راكه بايد، انجام نداده‌ايم. حالا بايد اين را به گردن كسي بياندازيم. چه كسي مناسب‌تر است؟ همان كه براي فرهنگ بيش‌تر زحمت كشيده است.
میراث غربی ها و کلنگی کردن سعدی
این پژوهشگر در ادامه گفت: ادوارد براون خدمات و تحقیقات فراوانی داشته است، اما فراموش نکنید که او در خدمت فرهنگ خودش بوده است. این ایرانشناس درباره سه شخصیت بزرگ ایرانی ایجاد شک و شبهه کرده است. او آن‌ها را معرفی کرده استولی درباره‌‌شان القای شبهه کرده است. این سه تن عبارت‌اند از فردوسی، خیام و سعدی. درون مصلحت هم تخم لقی وجود دارد که او در دهن ما می‌شکند و ما هم که متوجه نمی‌شویم سخنان او را تکرار می‌کنیم. میراث غربی‌ها برای ما این است که وقتی از عمریک ساختمان آن‌ها 300 سال می‌گذرد،‌ دورش نرده می‌کشند و دست زدن به آن را ممنوع می‌کنند اما با ما کاری کرده‌اند که وقتی از عمر یک ساختمانمان 30 سال بگذرد، آن را کلنگی بنامیم و خرابش کنیم. آن‌ها کلنگ را به دست ما داده‌اند تا ریشه خودمان رابزنیم. سعدی را هم همین‌گونه خراب کردند. یعنی سعدی را هم کلنگی کردند.
اين سعدي‌پژوه اظهار كرد: آخوند‌زاده درباره غزل سعدي مي‌گويد، غزل سعدي كريتيكال نيست. كدام غزلي از غزل سعدي شعرتر است؟ كريتيكال‌تراست؟ انتقادها به سعدي يا از سر غرض است و يا از سر ناداني.
دادبه يكي ديگراز ويژگي‌هاي بي‌خردي يا خرد دربند را تقليد ناميد و گفت: ما تقليد مي‌كنيم و پاي روشنفكري مي‌نشينيم و حرف‌هاي او را تكرار مي‌كنيم و حتما بايد پاي علم يك روشنفكر سينه بزنيم تا به حساب بياييم. اگر كتاب همين آقاي عابدي در گروه كسي بگنجد، كتاباست؛ وگرنه متاب است. او ادامه داد: از 100 سال به اين‌سو آموزش سعدي و گلستان از آموزش همگاني خارج مي‌شود. اما بعد فكر مي‌كنيم كه به سنت بازگرديم. البته نه به سنت محض بازگشتن درست است و نه تجدد كامل. در اين سال‌ها جوانان زياديبه خوشنويسي روي آوردند كه همين نتيجه بازگشت به سنت است. توجه به سعدي هم نتيجهبازگشت به سنت است و اين از سال 65 شروع شد.
با تاختن به سعدي كلاه گشادي روي سرمان گذاشتند
دادبه همچنين عنوان كرد: باب شده است كه فردوسي و سعدي ضدزن هستند. يكي از بزرگان در جمعياين بيت را از فردوسي مي‌خواند «زن و اژدها هر دو در خاك به ». اين بيت متعلق به فردوسي نيست. اما حتا اگر اين بيت در شاهنامه هم آمده باشد، در داستان سياوش آمده و بايد مقام بحث را ديد و اين بيت نازل بر ناجوانمردي سودابه است. اگرچه اين بيت از فردوسي نيست. سعدي و فردوسي را اين‌گونه كنار گذاشته‌اند. حافظ هم اگر اوضاع بهتري دارد، به خاطر اين است كه با حافظ كاري مي‌شود كرد كه با سعدي نمي‌شود.
او افزود: يكي ديگر از ويژگي‌هاي خرد دربند افراط و تفريط است و ما اين‌گونه هستيم و وقتي چيزي مد مي‌شود، به دنبالش مي‌رويم و به آن مي‌پيونديم. با تاختن به سعدي كلاه گشادي روي سرمان گذاشتند كه اگر به خودمان نياييم، روي چشمان‌مان را هم مي‌گيرد.
سعدی قربانی تجدد شد
در ادامه سخنان دادبه كه با تشويق مخاطبان اين نشست همراه بود، كاميار عابدي ـ نويسنده كتاب «سعدي در جدال با تجدد» ـ با اشاره به تاختن‌ها به سعدي گفت: سعدي در جهان كهن به تدريج نماد ادبيات و فكر ايراني و قلمرو زبان فارسي شده بود؛ بنابراين وقتي ما با تجددآشنا شديم، يكي از اولين و مهم‌ترين شخصيت‌هاي ادبي كهن ما كه در اين ميان قرباني شد، سعدي بود. سعدي با گلستان خودش در مكتب‌خانه‌ها حضور داشت، در فرهنگ ايراني، وانگار نماد ادبيات بود و به لحاظ محتوايي نماد ادبيات سياسي و فرهنگ و ادبيات ما هم بود. بخش زيادي از انتقادها به گلستان سعدي است.
او افزود: اين‌جا ما بايد توجه كنيم كه پس از سعدي كه حداقل دو يا سه بار سبك و مكتب ادبي عوض شد، اما سعدي نفود و تاثيرش را حفظ كرد. ولي بعد سعدي نماد سنت شد و متجددان مي‌خواستند او را خط بزنند.
كاميار عابدي در ادامه بيان كرد: روند به حاشيه رفتن سعدي هم‌زمان شدبا تغيير ذائقه ادبي مردم ايران كه بخشي از آن به دليل ديدگاه‌هاي تجددگرايانه استو در نتيجه حافظ جانشين سعدي براي بسياري از مردم شد.






منبع این مقاله : دانشنامه فارس
http://www.fars-encyclopedia.com

آدرس این مطلب :

Fars Encyclopedia ©