در سی و سومین نشست از سلسله نشستهای برخوان سعدی مباحثی درباره «عرفانپژوهی سعدی با رویكرد اعتقادی و انتقادی» مطرح شد.
سی و سومین نشست از سلسله نشستهای برخوان سعدی با موضوع «عرفانپژوهی سعدی با رویكرد اعتقادی و انتقادی» از سوی انجمن فرهنگ و ادب شیراز و با همکاری سازمان اسناد و کنابخانه ملی فارس و مرکز سعدیشناسی شب گذشته، ۲۳ اردیبهشتماه در سرای سخن مرکز اسناد و كتابخانه ملی فارس برگزار شد.
در این نشست فرح نیازکار، استاد دانشگاه، محقق و سعدیپژوه درباره عرفانپژوهی سعدی سخن گفت. وی در بخشی از سخنان خود ضمن تبیین رویکرد اعتقادی و انتقادی سعدی گفت: عرفان و معرفت در معنای کلی، به معنای شناخت و آگاهی است که انسان از رهگذر حواس پنج گانه بهدست میآورد، اما در اصطلاح، عرفان به معنای علم به اسرار حقایق دینی است، البته عرفان به این معنا، برتر از دانشی است که عموم دینداران یا عالمان احکام ظاهردارند.
عارف در باطن حقایق دینی ژرفکاوی میکند
وی افزود: در این اصطلاح، عارف کسی است که به ظاهر حقیقت دینی قانع نیست، بلکه در باطن حقایق دینی ژرفکاوی میکند. مشرب عرفانی نیز به معنای روشی است که عارف میکوشد از رهگذر تصفیۀ باطن و تکیه و تأکید بر روش ذوقی و شهودی که متأثر از زلالی باطن است، به فهم حقایق عالم بپردازد.
نیازكار با بیان اینكه در فرهنگ عرفانی، عارف در اندیشۀ ارتباط با مردم و مرهم نهادن بر زخمهای جامعه و مردم است، گفت: عارف ضمن آنکه عیوب نفس خویش را کشف میکند، نگاهی درمانگرانه به آلام اجتماعی دارد و می وشد علاوه بر درمان خود، به درمان دیگران نیز بپردازد تا همگی به قلۀ رفیع زندگی معنوی برسند.
انسان کامل، فردی برونگراست
این استاد دانشگاه ادامه داد: در نگرش عرفانی اسلامی، انسان کامل، فردی برونگراست. او ضمن برخورداری از کمال عقلی و سیر و سلوك معنوی و تهذیب نفس، برونگرا و جامعهگراست و در متن و عینیت جامعه حضور دارد؛ زیرا رسالت ارتقای آحاد پیروان را از ساحت فرودین و برآمدن به ساحت تحقق به حقایق به دوش دارد. آنجا که در منابع و آثار عرفانی از حرکت جمعی سخن به میان میآید، این حرکت جمعی، ملازم و قرین وجود یک رهرو و الگو است که از نظر آگاهی و آراستگی به کمالات وجودی، در نقطۀ اوج قرار دارد؛ برترین الگو کسی است که به منبع علم مطلق پیوند خورده و سفرکردهای است که کانون همۀ کمالات است و شایستگی تبعیت دارد.
وی اظهار كرد: با توجه به نوع و زوایۀ نگرشها به عرفان، مانند نگاه جغرافیایی، دینی مذهبی، نظری، عملی و...، میتوان عرفان را به تقسیماتی مانند عرفان شرقی، عرفان غربی، عرفان اسلامی، عرفان یهودی، عرفان مسیحی، عرفان شیعی، عرفان سنّی، عرفان نظری، عرفان عملی و... تقسیم کرد.
به گفته نیازكار، مباحث عرفان نظری، در نگاهی کلی، ناظر به عوالم وجودی و تجلیات اسمایی و صفاتی حق است، اما عرفان عملی، ناظر به حرکت تکاملی سالک است، بنابراین میتوان گفت که اول عرفان نظری مربوط به تفسیر هستی یعنی تفسیر خدا و جهان و انسان است و در این بخش مانند فلسفه است و میخواهد هستی را تفسیر کند. دوم عرفان عملی روابط و وظایف انسان را با خودش و با جهان و با خدا بیان میکند و توضیح میدهد. عرفان در این بخش مانند اخلاق است با تفاوتهایی نسبت به آن یعنی یک علم عملی است. این بخش از عرفان علم(سیر و سلوک) نامیده میشود.
این سعدیپژوه یادآور شد: سالك پس از آنكه منازل عرفانى را پشت سر مىنهد و قدم در ساحت قدس مىگذارد و به مقام فنا و بالاتر از آن بقاى بعد از فنا مىرسد، مشاهدات و مكاشفاتى بدو روى مىآورد و در پى آن معرفتى از سر شهود و حضور، نسبت به حقایق نظام هستى پیدا مىكند كه این معارف برآمده از شهود، بنیاد و حقیقت عرفان نظرى است.
وی ادامه داد: به دیگر سخن، شخص پس از ورود به عرفان عملى و طى مسیر طریقت، در نهایت به مرحله حقیقت نائل مىشود كه همانا پایه و اساس علمى است كه امروزه از آن به عرفان نظرى تعبیر مىشود بنابراین وقتى سالك به شهود حقایق نظام هستى رسید، در درجة اول معرفتى براى خویش فراهم كرده است كه از آن به معرفت شهودى و تجربه عارفانه تعبیر مىشود؛ اما اگر همین عارف مشاهدات خود در زمینه هستىشناسى عرفانى را ترجمه كرده، بازتاب زبانى دهد و به تقریر و توضیح و تبیین آن دست یازد، عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى شكل مىگیرد. به کار جستن این معرفت در عمل؛ عرفان عملی را پدید می آورد؛ چنانکه سعدی میگوید: به معنی توان كرد دعوی درست/ دم بیقدم، تكیهگاهیست سست و یا : به صدق و ارادت میان بسته دار/ ز طامات و دعوی زبان بسته دار/ قدم باید اندر طریقت، نه دم/ که اصلی ندارد دم بیقدم
عرفان سعدی آفاقی است
نیازكار همچنین گفت: عارفان ما برای رسیدن به حقیقت، دو روش دارند؛ یکی روش خلوتگزینی و خانقاهنشینی و تهذیب نفس در خلوت است. عرفان آنها انفسی است. آنها در درون خود سیر و سلوک میکنند تا به نتیجه دلخواه برسند. اما گروه دوم، عرفان آفاقی دارند و سیر و سلوک آنها در جمع اتفاق میافتد. سعدی عارفی از این دست است. آنها به خلوت پناه میبرند؛ اما سعدی به جلوت روی میآورد.
وی با بیان اینكه سعدی با سیر در هستی، سعی میکند که حقیقت را کشف کند، به همین دلیل است که سعدی را مجذوبِ سالک دانستهاند نه سالکِ مجذوب، گفت: سعدی حقیقت را با عقل درک میکند و سپس به سیر و سلوک میپردازد. بر این اساس شاعران عارف نیز یا درونگرا هستند یا برونگرا؛ شاعران درونگرا میگویند که هرچه خلق از دامان آفاق میجویند، آنها با درونگرایی به آن دست یافتهاند. پس داستانهایشان یک گفتمان تکگویی است. شاعر از تجربه ذهنی خود سخن میگوید و تمام اتفاقات در خلوت و انزوای او روی میدهد اما شاعران برونگرا همچون سعدی عرفان عاشقانه را با حضور در جمع پذیرفته اند و دوری از تصوف زهدانه.
این استاد دانشگاه اضافه كرد: بنابراین با رویکرد شناختشناسی نسبت به پدیدههای عالم و به کار گرفتن آن در زندگی، میتوان سعدی را عارف پنداشت؛ اما نباید انتظار داشت که افکار و آثارش همچون رسالهالقشریه و یا عوارفالمعارف و سایر کتب موضوعه در تبیین عرفان نظری و به همان شیوه نگاشته شده باشد.
وی با بیان اینكه سعدی به این معنا عارف است که حقایق عرفانی را به خوبی درک کرده و به جذبه عشق او را در ربوده و به عنوان شیخ به دستگیری پرداخته، یعنی در زمره مجذوبین جمال محبوب ازلی در آمده است، گفت: آثار و رشحات افکار وی شاهد این مدعاست که سعدی نمیتواند به عرفان که نگاه هنرمندانه به شریعت است، بیتوجه بماند. او مضامین عرفانی را در خدمت آموزههای اخلاقی قرار داده و عرفان او تابع فرایندِ هم زمان نگریستن بر آفاق و در انفس شده است.
نیازكار اظهار كرد: بسیاری از حکایات و اشعار وی در مورد موضوعات و شخصیتهای عرفانی است؛ یا به ذکر نام عرفا و بزرگان صوفیه و بیان احوال آنها می پردازد مانند: بایزید بسطامی، حاتم اصم، ذوالنون، مصری، جنید و... یا از القاب و اصطلاحات صوفیانه، مانند پیر، صاحبدل، پارسا، عارف، شبزندهداری، سجاده بر آب افکندن، رضا، تواضع، شکر، احسان و... استفاده میکند و اصلاً عنوان بابهای خود در گلستان و بوستان بر همین مبنا برمیگزیند.
این سعدیپژوه افزود: اما نکته در خور توجه آن است که سعدی با دو رویکرد با این مقوله روبه رو می شود؛ اول رویکرد اعتقادی دوم رویکرد انتقادی.؛ رویکرد اعتقادی به معنای باورداشت اوست بدین مبانی و مفاهیم؛ عمل به آن و توصیه به آن. چه شبها نشستم در این سیر گم/ که دهشت گرفت آستینم که قُم/ که خاصان در این ره فرس راندهاند/ به لا احصی از تک فرو ماندهاند....توصیه به داشتن پیر و مرشد و راهنما هم به همین دلیل است: تو هم طفل راهی به سعی ای فقیر/ برو دامن راه دانان بگیر....اما برای سعدی شخصیت عارف، تعریف خاصی دارد؛ پوشیدن دلق و داشتن تسبیح، به منزله خلوص نیت و کردار نیست.
وی تأكید كرد: در نظر سعدی، عارفان همانانند که: «مرد میدان رضایاند و تسلیم تیر قضا، نه اینان که خرقۀ ابرار پوشند و لقمۀ ادرار فروشند». و در مقابل عارف نمایان را چنین معرفی میکند: صورت حال عارفان دلق است/ این قَدَر بس چو روى در خلق است/ در عمل كوش و هرچه خواهى پوش/ تاج بر سر نِهْ و عَلَم بر دوش... در این نوع نگاه، نه شوق بهشت و نه خوف جهنّم، که تنها وصلِ یار، غایتِ آمال عارفان و عاشقان است: غوغاى عارفان و تمنّاى عاشقان/ حرص بهشت نیست كه شوق لقاى توست.
نیازكار اضافه كرد: اما رویکرد انتقادی بیانگر مبارزه آشکارای سعدی است با کسانی که در کسوت و جامه پارسایی به تزویر و ریا میپردازند؛ که در این حالت عملکرد آنان نه تنها در خور ارزش نیست که شایسته ذم است و تقبیح: چه زنّار مغ در میانت چه دلق/ كه درپوشی از بهر پندار خلق؛ و یا: به نزدیک من شبرو راهزن/ بِه از فاسق پارسا پیرهن؛ و نیز: گنهکار اندیشناک از خدای/ بِه از پارسای عبادت نمای... به باور سعدی، سرانجام این ریاکاریها به دست آوردن کلید در دوزخ است: کلید درِ دوزخ است آن نماز/ که در چشم مردم گذاری دراز ؛ به همین جهت است که برای رهایی از این دوزخ خودساخته، به بانگ بلند میگوید: برخیز تا یكسو نهیم این دلق ازرق فام را/ بر باد قلّاشى دهیم این شرك تقوا نام را/ هر ساعت از نو قبلهاى با بتپرستى مىرود/ توحید بر ما عرضه كن تا بشكنیم اصنام را؛ این همان نگاهِ آسیبشناسانهای است که سعدی به تصوّف زمانهاش دارد و در مقابل نفاق آن به مبارزه میایستد.
این استاد دانشگاه همچنین افزود: معرفت پیش از آنکه در جهان بیرونی عارف جلوهگر شود در درون وجودِ او اثر میگذارد و سبب تحوّلاتی ژرف در او میشود. بسته به نوع و سطحِ معرفت حاصلشده و تفاوتهای ساحتِ وجودی عارف، تجلی آن متفاوت است. هر عارفی نیز آنگاه که لب به سخن میگشاید، از دنیای منحصر به فردِ درونِ خود رمزگشایی میکند.
نگرش عرفانی و معرفتی سعدی
وی با بیان اینكه در مبحث رویکرد اعتقادی سعدی به عرفان نیز باید گفت که نگرش عرفانی و معرفتی سعدی حوزه اجتماع را در بر میگیرد، گفت: یعنی همان کاربردی کردن مفاهیم عرفان نظری در عرفان عملی؛ یعنی در پی نجات جامعه خویش بودن: صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه/ بشکست عهد صحبت اهل طریق را/ گفتم: میان عالم و عابد چه فرق بود/ تا اختیار کردی از آن این فریق را؟/ گفت: آن گلیم خویش به در میبرد ز موج/ وین جهد میکند که بگیرد غریق را؛ به همین دلیل است که در ماجرای تکله میآورد: طریقت به جز خدمت خلق نیست/ به تسبیح و سجّاده و دلق نیست/ تو بر تخت سلطانی خویش باش/ به اخلاقِ پاكیزه درویش باش.
نیازكار با تصریح اینكه در نگاه سعدی، اگر عرفان و تعالیم صوفیانه جنبۀ کارکردی و تربیتی برای آحاد جامعه نداشته باشد، اساساً ناصواب و بیهوده است. به همین دلیل است که در منظر وی، عرفان نه از جنس گزارههای خشک که از دید بلند عاشقانه معنا مییابد، گفت: به نظر او تنها از همین جایگاه است که میتوان گام به گام، به مقام متعالی و وارسته از تعلّقات دنیایی رهنمون شد.
سعدی دغدغه اصلاح اخلاقی اجتماع را دارد
وی گفت: با این توصیفات، سعدی عارفی است که بیش از همه چیز دغدغۀ اصلاحِ اخلاقیِ اجتماع و جامعۀ نابسامان خود را دارد و در این راه، تصوّف خود را با این دغدغه وفق میدهد و آن را به کار میگیرد.
نیازكار بیان كرد: در مباحث اعتقادی که رکن اصلی شریعت است و سعدی هم بسیار بدانها پایبند با هر دو رویکرد اعتقادی و انتقادی روبه رو می شود؛ مثلا در باوردداشت به روزه و تاکید و توصیه بدان در حکایت های مختلف موضوعاتی را طرح میکند: اندرون از طعام خالى دار/ تا در او نور معرفت بینى/ تهى از حكمتی به علّت آن / كه پُرى از طعام تا بینى؛ حتی در مورد وداع با رمضان نیز ابیات زیبایی دارد: برگ تحویل مىكند رمضان/ بار تودیع بر دل اخوان...؛ اما همین روزه که برای او در چنین جایگاه باارزشی نمود میکند، اگر محصول اجتماعی نداشته باشد، به نظر او ارزش حقیقی را ندارد. همانند ماجرای : شنیدم كه نابالغی روزه داشت/ به صد محنت آورد روزی به چاشت..... نگاه جامعه شناسانه او در ماجرای روزه داشتن سلطان و گرسنگی خلق هم از این دست است: به سرهنگ سلطان چنین گفت زن/ كه خیز ای مبارك درِ رزق زن..... در باب هشتم گلستان نیز می گوید: «جوانمرد كه بخورد و بدهد، بِهْ از عابد كه روزه دارد و بنهد. هر كه ترك شهوت از بهر خلق داده است، از شهوتى حلال در شهوتى حرام افتاده است: عابد كه نه از بهرِ خدا گوشه نشیند/ بیچاره در آیینة تاریك چه بیند.
سعدی؛ شاعری برونگرا و جمعگرا
این سعدیپژوه در ادامه با ذكر این نكته كه سعدی شاعرای برونگرا و جمعگراست، میكوشد تا از منظر عشق به حقیقت راه یابد، گفت: عرفان سعدی از نوع عرفان پویا و دیالكتیك است؛ عرفانی كه در ارتباط و گفتمان با دیگران روی میدهد و به گونهای در این نوع ادب عرفانی و تعلیمی خویش پایههای روشنفكری را نیز پی میریزد.
عرفان سعدی، عرفانی پویا و ستیزنده است
وی با بیان اینكه عرفان سعدی، عرفانی پویا و ستیزنده است؛ عرفانی که از خانقاه نشینی و گوشهگیری و عزلت، آن هم به عنوان منفی آن رویگردان است، گفت: سعدی دیدگاه و مشرب عرفانی خاص خود دارد و به تصوّف رسمی قرن هفتم که بین متصوّفۀ آن زمان معمول بوده، نمیاندیشد، میان حکمت واقعی و عرفان حقیقی تفاوت قایل نیست و غرض هر دو را در وصول به کمال حقیقت یکی میداند؛ نمود این باورمندی را در انواع صفات متعالی؛ در باب اخلاص، قناعت، شکرگزاری، راستی، خدمت به خلق و.... دانسته و آن را به درون اجتماع برده و کاربردی ساخته؛ یعنی او به تعریف مفاهیم و مقامات عرفانی نپرداخته؛ بلکه این مفاهیم را به صورت طبیعی در بافت سخن خود به کار برده است: عبادت به اخلاص نیت نکوست/ وگرنه چه آید ز بیمغز پوست؛ و نیز: به احسانی آسوده کردن دلی/ بِه از الف رکعت به هر منزلی...
نیازكار تأكید كرد: به طور کلی خطوط اصلی اندیشۀ سعدی در جهانشناسی عرفانی، ناظر بر دیدگاه عاشقانه و عارفانۀ اوست که در این دیدگاه او با عشق به جهان مینگرد و جهان را مظهر خداوند میداند و به همین دلیل نیز در معنای طریقت، اصل جز افتادگی نمیشناسد: ز خاک آفریدت خداوند پاک/ پس ای بنده افتادگی کن چو خاک.
انتهای پیام