•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير
بيشابور


بيشابور يا بيشاپور شهرى است قديمى كه در فاصله 23 كيلومترى غرب شهر كازرون در حاشيه رودخانه شاپور و در كنار جاده شاهى كه در زمان هخامنشى، تخت‌جمشيد را به شوش و در زمان ساسانى به تيسفون متصل مى‏كرد و در دامنه ارتفاعات معروف به كوهمره قرار دارد. «بيشاپور، ظاهراً صورت بى‏شاپور مى‏باشد كه به مرور «بَى» به «شاپور» چسبيده و به شكل «بيشابور» در آمده است. واژه از دو جزء «بَى»، گونه و شكلى ديگر از «بغ»، «فغ» بگ و بيگ است كه اصل آن در فارسى باستان baga و در پهلوى bay يا bag به معنى بزرگ، خداوندگار و شاه است و روى هم بى‏شاپور يا بغ شاپور (چنان كه به كرات در كتيبه‏هاى ساسانى هم آمده است) به معنى شاپور بزرگ، يا خداوندگار شاپور مى‏باشد».
«ادوارد ج. نيكل معتقد است كه «نام اين شهر از كلمه فارسى ميانه بى‏شاپور šāpūr ‏ Bay به معناى «شاپور نيك ـ عظمت شاپور» گرفته شده است. (ن ك. زوندرمان ـ ص 5ـ 294) اين اسم بر روى مهرواره‏ها ( Bullae )، (هرتسفلد، ص 418، apur ‏ Byš )، يك مهر و موم ( seal )، (گيگنوس، pwhr ' ص‏ Bys ص 15) و در كتيبه‏اى مربوط به قرن پنجم در اقليد كه به زبان فارسى ميانه است (فراى، ص 155، pwhr Byhš ) و در وعظ‌هاى قبطى ـ مانوى (زوندرمان، 294 abahār ‏ Bš ) ديده شده است. هم چنين حروف ص‏ Byš كه بر روى سكه‏هاى ساسانى ديده مى‏شود، يقيناً به كلمه بيشابور اشاره دارد. از اين رو كلمه «وه شاپور» كه در كتاب شهرستان‏هاى ايران شهر وجود دارد، به نظر درست نمى‏آيد».
پروفسور نولدكه آلمانى نيز معتقد است كه: «وه اردشير، پهلوى «به اردشير» است و معنى آن خانه اردشير است كه وه، همان بِهْ، به معناى خانه و زندگى است. اگر چنين باشد، بيشابور را بايد سراى شاپور معنى كرد».
هم چنين برخى معتقدند كه به جهت توجه سازندگان اين شهر به انطاكيه آن را «به از انطاكيه شاپور» يا «به از انديو شاپور» ناميده‏اند كه به مرور به بيشاپور تبديل شده است. حمدالله مستوفى در نزﻫﺔالقلوب (740) معتقد است كه «بيشاپور در اصل «بناى شاپور» بود و به مرور زمان، به بيشاپور تبديل شده است».
اين شهر در زمان ساسانيان مركز كوره شاپور بوده و آثار باستانى بسيارى از اين دوره و ديگر دوره‏هاى تاريخى وجود دارد. اطراف شهر از سه جهت كوه‏هاى عظيمى قرار گرفته و از سوى جنوب شرقى نيز به صحراى وسيعى منتهى مى‏شود كه رودخانه شاپور از آن جا به سوى خليج فارس در جريان است. اين شهر با دو كيلومتر طول و يك كيلومتر عرض، مركز اصلى و ادارى كوره شاپور بوده است.مؤلف فارسنامه ابن بلخى معتقد است كه به هنگامى كه سرزمين پارس تنها استخر بود، بناى شهر بيشابور را طهمورث بن ويونجهان (پادشاه اساطيرى ايران) نهاد و نام آن را «دين دلّا» گذاشت و هنگامى كه در اثر حمله اسكندر اين شهر ويران شد، شاپور اول ساسانى در 260 ميلادى آن را مجدداً احداث نمود و آن را توسعه داد و نام خود را بر آن گذاشت. حمدالله مستوفى در سال 740ﻫ.. مى‏نويسد: «شاپور در اصل بناشاپور بود و به مرور ايام از ادغام حروف بشاور شده است».
على سامى معتقد است كه «در ادوار قديم و دوره هخامنشيان جاى شهر شاپور شهرى و محل زندگانى بوده ولى آثارى از آن دوران در آن جا ديده نشده. به جاى بناهاى قديمى در زمان شاپور اول، شهر بيشابور ساخته مى‏شود و گسترش پيدا مى‏كند. بقاياى كاخ‏ها و آتشكده ساسانى و خانه‏ها و برج‏ها و قلاع‏ها حكايت از اهميت اين شهر در زمان ساسانيان مى‏نمايد. اين شهر در سال 16 هجرى، 637 م به دست مسلمين فتح مى‏گردد و از اين هنگام به خرابى مى‏گرايد و كازرون جايگزين آن مى‏گردد».
«اداورد ج. كيل معتقد است كه بازديد شاپور از اين شهر بايد در حدود سال 226 صورت گرفته باشد».
هم چنين وى اظهار مى‏دارد كه: «اغلب ادعا شده است كه مهندسان رومى كه پس از شكست والرين امپراطور روم، در سال 260 به اسارت شاپور درآمده بودند، در ساخت بيشابور همكارى داشته‏اند».
شهر تاريخى بيشاپور اولين شهر روزگار باستان است كه داراى تاريخ شهرسازى مكتوب است و اين تاريخ، سنگ‏نبشته‏اى است كه با دو خط اشكانى و ساسانى بر روى يكى از دو ساقه ستون بيشابور كه در مركز شهر واقع شده، نقر شده است و تاريخ شهرسازى به سال 226م تطبيق داده شده، اما نام خود شهر در كتيبه ذكر نشده است، اما به نظر مى‏رسد كه نام اين شهر در زمان شاپور به ازانديو شاپور يعنى بهتر از انطاكيه شهر شاپور بوده است زيرا در فهرست نام شهرهاى زمان شاپور در كتيبه كعبه زردشت هم نام بيشابور ديده نمى‏شود ولى نام ساتراپ وهى انتيوك شاپور آمده است.
به استناد كتيبه كعبه زردشت در زمان شاپور اين نام [بيشاپور] معروف بوده است، اما معلوم نيست كه چرا بعدها اين نام به گندى شاپور، زمان شاپور و جندى شاپور زمان اسلامى اطلاق شده است. طبرى هم درباره پادشاهى شاپور مى‏نويسد: «آن ناحيه را شهرستانى كرد و نام آن را به ازانديو شاپور ناميد».
لوكونين، باستان شناس روسى با توجه به نقش موزاييك‏هاى مكشوفه از بيشاپور مى‏نويسد: «مضمون نقش‏هاى موزاييك‏هاى همزمان خود يكى از بخش‏هاى انطاكيه بود و بى‏سبب نبود كه شاپور شهر خود را ويه‌انتيوخ شاپور، يعنى شاپور به از انطاكيه ناميد».
به نظر مى‏رسد كه پس از درگذشت شاپور (272ـ 241) بدين شهر نام «به شاپور» يعنى از كارهاى خوب شاپور، لقب داده‏اند.
در مورد نام بيشابور قديمى‏ترين اسنادى كه پيدا شده، سكه‏هايى است از پيروز (451 ـ 484) خسرو اول (579 ـ 573) خسرو دوم (590 ـ 628) يزدگرد سوم (633 ـ 642) كه همگى داراى ضرب اختصار شهر بيشابور هستند. سكه‏هايى هم از زمان ساسانى به دست آمده كه بر روى آن «وه شاپور» به طور كامل نوشته شده است. در صدر اسلام نيز تا سال 84ﻫ.. نام بيشاپور به خط پهلوى و پس از آن به خط كوفى به صورت «بسابور» ضرب شده است.
نخستين كاوش علمى در بيشابور توسط ژرر سال و پروفسور گيرشمن فرانسوى با تصويب دولت ايران در ارديبهشت ماه سال 1314 طى 6 فصل حفارى آغاز گرديد و تا حدود سال 1320 نيز ادامه يافت. گيرشمن و نمايندگان اعزامى موزه لوور پاريس مجموعه تحقيقات خويش را در كتابى فرانسوى به نام Blchabmr VOL – 2 ـ k.GRishman. Paris به چاپ رسانيدند. ضمن اين كاوش‏ها، بخش‏هايى از بناى رفيع و مكعب شكل كه با سنگ‏هاى حجارى شده قالبى و بدون ملاط و به صورت دو جداره ساخته شده بود و تالار سرپوشيده‏اى به نام كاخ اختصاصى و جايگاه نذورات و يك ايوان موزاييك كه در زير خاك بود، بيرون آمد. تكه‏هايى از يك مجسمه مرمرى مربوط به دوران ساسانى و برخى مسكوكات و قطعات برنزى و مرمرى دوران اسلامى نيز كشف شد.
در سال 1347مركز باستان‏شناسى وزارت فرهنگ و هنر ايران به رياست دكتر على‏اكبر سرفراز به ادامه حفارى و مرمت برج و باروى بيشابور پرداخت، چنان كه بيش از 270 متر از حصار شهر در جبهه شمالى مورد مرمت قرار گرفت.

ادوارد.ج. كيل در مورد اين كشفيات مى‏نويسد: «در مورد ساختمان‏هايى كه به وسيله رومن گيرشمن در فصول پياپى بين سال‏هاى 1314 ـ 1320 كشف شد، تنها در موزاييك‏هاى سنگى كف ساختمان نوعى نفوذ غربى ديده مى‏شود». سرفراز بخشى از ديوار اصلى شمال شهر را در محلى پيدا كرد كه رودخانه مرز نامنظمى بر روى نقشه و طرح مستطيل شكل شهر به وجود آورده بود. اين ديوار از يك سرى برج‏هايى گرد تشكيل شده است كه به طور منظم و در فاصله‏اى كمتر از يك متر از يكديگر ساخته شده‏اند. اين روش ممكن است از مدل‏هاى قديمى گرفته شده باشد. الف اى. ونيتر آن را «ديوار نيمه مدور» ناميده و اين نوع ديوار سازى را شيوه‏اى نادر از دوران هلنى مى‏داند».
موقعيت و وضعيت جغرافيايى جلگه شاپور (معرب آن شاپور خره است) كه از يك طرف به بين النهرين و شوش و تيسفون و از طرف ديگر به فيروزآباد و از ديگر سو به استخر و از سمت جنوب به دريا راه داشت و نيز از لحاظ حاصل‏خيزى و داشتن اراضى كافى و آب فراوان و مناظر زيباى طبيعى و چراگاه موقعيت خوبى داشت، شاپور اول ساسانى را بر آن داشت تا بيشابور را به وسيله اپساى طراح و سازنده، در آن منطقه ايجاد كند به گونه‏اى كه با انطاكيه پايتخت روم شرقى رقابت مى‏كرد.حصار اين شهر به موازات رودخانه، 15 متر پايين‏تر از سطح شهر ساخته شده، قطر ديوار ساخته شده آن در حدود 9 متر است كه با قلوه سنگ و ملاط گچ و با برج‏هاى پشتبند و توپر و به صورت تزيينى ساخته شده است. اين برج‏ها جزيى از الحاقات حصار نيست بلكه جاى هر يك از آنها قبلا طراحى شده است. قطر هر يك از برج‏ها كه به صورت شبه ستون سراسر ديوار را تزيين نموده، 730 سانتى‌متر است و فاصله بين دو برج از يكديگر 40 سانتى‌متر است كه به‌گونه‏اى منظم بر روى آنها شكاف‏هاى تيراندازى به صورت مزقل جاسازى شده و شهر بيشابور را به دژ نظامى تبديل كرده است. اين ديوار حفاظتى كه بيش از 9 متر ضخامت دارد، در برابر خندق حفاظتى و سنتى پشت حصار مقاوم بوده است و هنگام بروز خطر مورد استفاده قرار مى‏گرفته. اين ديوار جهت ديده‏بانى نگهبان نيز مورد استفاده قرار مى‏گرفته. گر چه اين برج و بارو از ابتدا وجود داشته، اما در دوره بيشابور دوم، برخى از اين برج‏ها قطع شده‏اند. چنان كه گاه از سه برج متوالى، يكى را قطع كرده و فاصله‏اى هشت مترى در بين برج‏هاى دو طرف ديوار به وجود آورده در آن مزقل‏هاى بسيار ساخته شده است. چهار دروازۀ: شهر، هرمز، مهر و بهرام به همراه دو آتشكده و گنبد در اين شهر ساخته شد. اين شهر نقشه و طرحى به شكل مستطيل چهار ضلعى داشته كه از سويى به ديوار محوطه و خندق‏ها محدود بوده و به كوهى تكيه كرده و سوى ديگر آن را رودخانه فرا گرفته بود. اين شهر داراى محله‏هايى بود كه حدودى معين داشته و خانه‏هاى اشراف در ميان باغ‏هاى آن قرار مى‏گرفته. دو خيابان شمالى ـ جنوبى و شرقى ـ غربى در مركز شهر يكديگر را قطع مى‏كرده. در زواياى قائم خيابان‏ها و كوچه‏هاى منشعب شده آن، كاخ‏هاى سلطنتى با تزيينات گچ‏برى، ايوان‏ها و پرستشگاه‏ها و تالارهاى پذيرايى ديده مى‏شود. در مجموعه اين شهر، بناهاى متعدد از جمله حصار شهر، دو ايوان موزاييك، تالار تشريفات، بناى ياد بود، كاخ شاپور ساسانى (والرين) و يك مدرسه علوم دينى از قرن چهارم هجرى مربوط به دوره آل بويه كشف شده است. بافت بناهاى بيشابور از مصالح معمارى محلى يعنى لاشه‏هاى سنگ‏هاى طبيعى، قطعات سنگ‏هاى حجارى شده، سنگ‏هاى تيشه‏اى و سوكدار آجر و خشت است، به استثناى دو ستون يكپارچه سنگى بناى يادبود شاپور كه در مركز شهر قرار گرفته و در آن از پوشش‏هاى مختلف طاقى شكل به صورت گنبد و طاق‏هاى استوانه‏اى و گهواره‏اى و ضربى و سقف مسطح استفاده شده است. پس از بررسى‏ها و كاوش‏هاى مختلف در اين شهر، به نظر مى‏رسد كه هسته مركزى و كانون اصلى شهر و مقر درباريان در جبهه شمالى يا به اصطلاح ارك و كهندژ قرار داشته و شايد شاخه‏اى از حصار شهر نيز آن جا را محصور مى‏كرده و خيابان شمالى ـ جنوبى شهر كه از حاشيه اين كاخ‏هاى اختصاصى و پذيرايى و ايوان‏هاى مزيّن به موزاييك مى‏گذشته، به طور غيرمستقيم راه ارتباطى اكراپل را با ساير مناطق مسكونى و سياسى و ادارى به وجود مى‏آورده است. اين شهر با دو كيلومتر طول و يك كيلومتر عرض، به صورت يك دژ سياسى ـ نظامى مورد استفاده بوده است.

كاخ شاپور ساسانى (والرين): اين كاخ با تالارى هشت گوش در 150 مترى شرق تالار تشريفات ( تالار تشريفات) قرار دارد. اين كاخ به سبك معمارى ساسانى از قلوه سنگ و ساروج ساخته شده، جدار داخلى از سنگ‏هايى به ابعاد 70 سانتى متر و 45 سانتى متر ساخته شده است. اين كاخ كه به اندازه يك متر بالاتر از سطح معبد آناهيتا ( ---> معبد آناهيتا) قرار گرفته، داراى راهروهايى در چهار طرف است. گرداگرد كاخ گچبرى‏هايى ظريف و سفيد صورت گرفته است. كف تالار كاخ با گچ‏كارى‏هايى رنگين سياه، آبى و قرمز، اندود گرديده است. بر روى برخى از سنگ‏ها علايمى ديده مى‏شود كه احتمالاً علايم سلطنتى ساسانى است. تمام قسمت‏هاى كاخ داراى نقش برجسته و كنده كارى‏ است. چند قطعه موازييك نفيس مربوط به ازاره‏هاى ايوان مجاور اين تالار ضمن كاوش‏هاى زمستان سال 1319پيدا شد كه چند قطعه آن به موزه ايران باستان تهران و موزه لوور فرانسه منتقل شد. اين موزاييك‏ها از سنگ‏هاى كوچك رنگين ساخته شده و بيانگر هنر در دوران ساسانى است. در ميان نقوش طراحى شده در موزاييك‏ها، تصويرهايى از رامشگران، نوازندگان، فرشته و مرغ ديده مى‏شود.

معبد آناهيتا: آتشكده يا پرستشگاه آناهيتا، الهه آب و بارورى است كه ستايش آن همراه با ستايش آتش بوده و طرح آن به شكل مكعب مربع است. اين معبد شامل تالارى است كه هر ضلع آن 14 متر است و از سنگ‏هاى حجارى شده به ابعاد مختلف و بدون ملاط و به صورت دو جداره به شيوه معمارى هخامنشى، به وسيله بست‏هاى آهنى دم‌چلچله‏اى و خرده سنگ مستطيل شكل به يكديگر متصل شده، به صورت يكپارچه درآمده‏اند. در سطح جانبى اين بنا، فاصله ديوارها كه به صورت دو جداره و تقريباً 235 سانتى‏متر است، به طور متوسط در حدود 120 سانتى‏متر خالى است كه اين فاصله را از كف تا ارتفاع 5 مترى با خاك و لاشه و سنگ پر كرده‏اند، اما كف اين بدنه را براى جلوگيرى از نفوذ رطوبت آب با قشرى از ملاط آهك و شن كه به صورت ساروج درآمده، شفته‌ريزى و زيرسازى كرده‏اند. سازندگان بنا براى جلوگيرى از نفوذ آب و رطوبت، فاصله بين دو جدار را با خاك نرم پوشانده‌اند تا در اثر فشردن خاك، مقاومت آن بيشتر شود. قطعات سنگ‏هايى كه در قسمت پايين بنا كار شده، بزرگ‏تر از سنگ‏هاى قسمت بالاست به گونه‏اى كه تعداد رديف سنگ‏ها در ارتفاع 5 مترى بدنه 16 قطعه است در صورتى كه در ارتفاع 10 مترى تعداد آنها به 20 قطعه مى‏رسد. اين معبد داراى چهار در ورودى است و گرداگرد آن را چهار راهرو فرا گرفته كه در آن جوى‏هاى كوچكى جريان داشته. ارتفاع هر يك از اين راهروها 57/3 متر و عرض آن 60/1 متر است.

اين بنا داراى سنگ‏هاى بزرگ يك پارچه به صورت چهارچوب در به بلندى 4 متر و پهناى 60 سانتى‌متر به سبك معمارى تخت‌جمشيد است، شيوه اتصال درگاه‏ها به طريق فارسى و خاص دوران ساسانى است. نعل درگاه‏ها در قسمت پيشانى ورودى به صحن داخلى حدود 20 سانتى‌متر به صورت قرنيز جلوآمدگى و برجستگى دارند و تاج بالاى درگاه‏ها همانند تاج‏هاى تخت جمشيد داراى حجارى‏هاى شيارى است. بر فراز هر يك از اين درگاه‏ها نيز قوس يا هلالى زده شده كه در حدود 15 سانتى‌متر خيز دارد. بر روى ديواره شمالى بدنه معبد چهار مجسمه گاو به صورت دو پشته نصب شده كه هم‏اينك دو مجسمه آن به خوبى پيداست. اطراف بنا را دالان‏هايى احاطه كرده كه گردش گرداگرد آن را آسان مى‏نمايد، ولى تنها از دالان جنوبى براى ورود به صحن مركزى و انجام مراسم دينى استفاده مى‏شده. اين دالان‏ها سرپوشيده و تاريك بوده و فقط به وسيله نور ساطع از صحن مركزى روشن مى‏شوند. در دو طرف دالان جنوبى دو درگاه تعبيه شده كه به دالان غربى و شرقى راه مى‏يابد. هر يك از اين دالان‏ها 22 متر طول و 83/1 متر عرض دارند. دالان جنوبى تنها 90 سانتى‌متر عرض دارد. طاق پوششى همه دالان‏ها ضربى است و در ارتفاع 5 مترى بقاياى پاكار قوس طاق سراسر دالان‏ها را فرا گرفته است. ادوار.ج. كيل مى‏گويد: «سرفراز با يافتن كانال آبى كه از رودخانه به اين ساختمان متصل مى‏شود، تعلق اين معبد به آناهيتا را اثبات كرد». سطح اين معبد در حدود 7 متر از سطح زمين پايين‏تر است كه به وسيله بست و چهار پلكان سنگى به پهناى 30/2متر و بلندى 25 سانتى‌متر مى‏توان به درون آن راه يافت. اين پلكان‏ها و بدنه معبد هم اينك سالم مانده و خاك‏هاى زايد آن برداشته شده است. پوشش راهروى پله‌دار از سنگ‏هاى حجارى شده قالبى و بدون ملاط و هم‌آهنگ و متناسب با خود بنا ساخته شده است. نماسازى و قوس طاق آن هلالى شكل است و طرح آن از نمونه حجارى دوره ساسانى است، اما استفاده از نيم قوس‏هاى هلالى در پوشش آن موجب شده تا برخى از باستان شناسان، تأثير پذيرى معمارى اين بنا از معمارى غربى و رومى را عنوان كنند. قطر چهار ديوار اطراف آتشكده در حدود 30/2 متر است.

ضمن كاوش‏هاى درون اين معبد آشكار شده كه اين پرستشگاه فاقد سطح مسطح بوده و با آن‏كه داراى شكل و طرحى چهارگوش است، اما بر فراز آن گنبدى وجود نداشته. براى احداث اين معبد، محوطه‏اى به ابعاد 7×23×27 متر خاكبردارى شده است و براى جريان يافتن آب رودخانه شاپور كه در فاصله 250 مترى آن قرار داشته، اين معبد را در حدود 7 متر از سطح زمين پايين‏تر ساخته‏اند. بدين سبب سنگ دستگاه تنظيم آب را با سه مجرا، در انتهاى راهرو شرقى به گونه‏اى قرار دادند كه مجراى سمت چپ آب را از جوى باريكى به عمق 7 سانتى‌متر در طول اين راهرو، جارى سازد. در حالى كه انشعابى از آن مركز شرقى وارد صحن مركزى معبد مى‏شد، باقى مانده آب، پس از عبور از كانال حاشيه اين راهرو، به محوطه آبگيرى رفته و آب اضافه در انتهاى راهرو از طريق سنگ دستگاه تنظيم آب ديگرى، وارد راهرو غربى معبد شده، به دو شاخه تقسيم مى‏شود و همانند راهرو شرقى، طول راهرو غربى را طى مى‏كند. مجراى سمت راست نيز همانند مجراى سمت چپ مورد استفاده قرار مى‏گيرد، اما مجراى ميانى، به تنظيم شدت آب جريان يافته در دو مجراى ديگر مى‏پردازد. اين معبد كه شباهت بسيارى با معبد هاترا در بين النهرين دارد، از نظر مكان مذهبى بودن، توجه به نيايش فرشته آب و نيز توجه نسبت به دستگاه‏هاى تنظيم و تقسيم آب، در خور توجه و اهميت است و از اين جهت همانند معبد ناهيد در استخر است. تالار مركزى اين معبد با سنگ مفروش شده است. اين تالار محل نگاهدارى و برافروختن آتش مقدس بوده، اطراف تالار اتاق‏هايى وجود دارد كه جهت انجام مراسم دينى مورد استفاده قرار مى‏گرفته.
پرستشگاه ديگر: در ضلع غربى خيابان شمالى و جنوبى بيشابور و در فاصله 525 مترى ضلع غربى آتشكده يا معبد آناهيتا، در ميان خانه‏هاى ويران شده، بنايى با دو ستون سنگى از زير خاك بيرون آمده است. اين ستون‏ها داراى 30/3 متر ارتفاع و 70 سانتى‏متر قطر در پايين ستون و 60 سانتى‏متر قطر در بالاى ستون هستند. بر روى يكى از ستون‏ها پيكره‏اى از شاپور نصب شده است و بر ديگرى 16 سطر خط پهلوى ساسانى حك شده است، ترجمه اين خطوط عبارتند از: «در فروردين ماه از سال 48 از تاريخ آتش اردشير و سال سى از آتش شاپور شاه، موبدان سال 24 اين است پيكر مزدا پرست خداوندگار شاه شاهان ايران و غير ايران از نژاد پاك خدايان پسر مزاد پرست خداوندگار اردشير شاهنشاه ايران از نژاد خدايان نوه پاپك. اين آثار توسط آپاساى منشى از شهر حران كه شهر و خانواده او مى‏باشد براى پادشاه خود مزدا پرست شاپور خدايگان شاه شاهان ايران وغير ايران از نژاد خدايان است. وقتى كه شاهنشاه اين پيكر را ديد به آپاساى منشى خلعت بخشيد از طلا و نقره و يك باغ و يك معبد». تاريخ بناى اين ستون مربوط به 226 ميلادى است.
تالار تشريفات: تالار تشريفات شاپور در فضايى به مساحت 781 متر مربع به شكل صليب و با طرح 16 ضلعى ساخته شده است. اين تالار داراى چهار ايوان متقابل و متقارن است كه بر فراز آن گنبدى شلجمى شكل با ارتفاعى بيش از 25 متر قرار گرفته است. طول هر يك از ايوان‏ها 9 متر و عرض آن 7 متر بوده و به وسيله مدخلى به پهناى 85/1 متر به رواق‏هاى اطراف بنا راه مى‏يافته‏اند. ايوان شمالى داراى چهار طاقچه با گچبرى و رنگ‏آميزى است كه در دو طرف درگاه قرار گرفته‏اند. بدنه هر يك از ايوان‏ها نيز سه طاقچه متقارن دارد كه در مجموع تالار را داراى 64 طاقچه كرده است. ايوان‏هاى تالار داراى پوششى ضربى و نيم‌دايره است و هنوز بر فراز آن آثار پنجره‏اى كه جهت روشنايى تعبيه شده، ديده مى‏شود. با اين كه كاخ داراى چهار مدخل است كه به رواق‏هاى اطراف آن راه دارد، ولى تنها ورودى اصلى آن از جبهه شمالى و فضاى باز كاخ صورت مى‏گرفته كه در حدود 35 درجه با شمال جغرافيايى انحراف دارد. صحن مركزى كاخ پذيرايى مربعى است به طول 23×23 متر مربع كه هر يك از جرزهاى تشكيل دهنده مربع پاطاق قوس، 7 متر مربع ضخامت دارد. گرداگرد تالار را رواقى به پهناى 30/2 متر احاطه كرده است. از درون چهار ايوان كاخ، درگاه‏ها به راهروها متصل شده است. در زاويه شمال غربى اين رواق راهى به معبد سردابه‏اى شكل آناهيتا منتهى مى‏شود. راهرو جنوبى نيز در انتها به ايوان‏هاى موزاييك ضلع غربى و شرقى راه مى‏يابد. راهرو شمالى نيز به فضاى باز و تفرج‏گاه ضلع شمالى معبد و كاخ منتهى مى‏شود. طرح اين تالار كه براى نخستين بار در معمارى ساسانى ظهور كرده، چنان مورد توجه قرار گرفته كه پس از آن تمام آتشكده‏ها را برساس اين طرح احداث كرده‏اند. ج. كيل معتقد است كه «اين تالار چهار ايوانه در فضايى باز ساخته شده بوده».
رواق جنوبى تالار تشريفات به پهناى 275 سانتى‏متر است در حالى كه ديگر رواق‏ها داراى 230 سانتى‏متر پهنا هستند. اين اختلاف پهنا به جهت عملكرد ارتباطى رواق جنوبى با ساير جاى‏ها در كاخ است چنان كه از ضلع جنوبى شرقى به ايوان موزاييك مرتبط مى‏شود. اين رواق در ضلع جنوبى غربى و تا حوالى تالار تشريفات امتداد يافته، در اين نقطه موازى با اين دالان، رواق ديگرى به فاصله 5 مترى رواق جنوبى وجود دارد كه ديوارى به قطر 220 سانتى‏متر است كه حد فاصل دو راهرو بوده و ورودى آن در دالان غربى تالار تشريفات و در انتهاى آن واقع شده است. اين راهرو داراى 20 متر طول و دو متر عرض است و با سه طاقچه طاق‌نما شكل كه حاشيه آنها به صورت شيارى گچبرى شده، به صورت رواقى است كه اطراف ايوانى را احاطه كرده و به صورت قرينه ايوان موزاييك شرقى است. از همين رواق جنوبى سه درگاه به درون ايوان موازييك غربى باز مى‏شود. اين رواق از ضلع شرقى و غربى به اندازه طول ايوان در حدود 65/16 متر با دو رديف طاقچه‏هاى تزيينى در برابر درگاه‏هايى كه به ايوان گشوده مى‏شوند، امتداد مى‏يابد. اين طاقچه‏هاى مستطيل شكل، در ارتفاع 75 سانتى‌مترى از سطح ايوان ساخته شده‏اند و هر يك 4 متر ارتفاع و 20/1 متر پهنا و 60 سانتى‏متر عمق دارند. اين طاقچه‏ها همانند درگاه‏هاى دوره هخامنشى است.

در انتهاى راهروهاى شرقى و غربى تالار، دو ايوان مفروش به موزاييك وجود داشته است. اين دو ايوان با طاق هلالى، داراى فرشى از سنگ‏هاى رنگين است كه بر روى آن نقش و تصوير خنياگران و گياهان نشان داده شده است. اين ايوان موزاييكى، مشرف به حياطى است مستطيل شكل با ابعاد 23×20 متر. اين حياط داراى ستون‏هايى است كه به نقش‏هايى از انسان و گياه تزيين شده و به وسيله راهروهايى به ديگر قسمت‏ها، متصل مى‏شود. نزديك كاخ سه ايوانى، مشرف بر همين حياط، كاخ ديگرى بر پا بوده است. چند تخته سنگ پراكنده كه با نقوش برجسته حكاكى شده‏اند، سوارانى در حال حمله و اشخاصى را كه ايستاده‏اند، نمايش مى‏دهد. كاخ شاپور علاوه بر گچبرى‏هاى متنوع همچون گياه و گل و نقوش هندسى و انسانى با نوعى رنگ اخرايى نقاشى شده است. موتيوهاى مختلف گچبرى نظير برگ اكانت (كنگر) برگ مو و نقوش تزيينى به صورت طرح‏هاى چليپا شكل و خطوط شكسته به صورت آرايشى، استفاده پالمت‏ها و موتيوهاى تزيينى اعم از گل و گياه، بوته و برگ و نقوش هندسى يا تلفيقى و نيز پرندگان و حيوانات به سبك و شيوه‏هاى منفرد يا به صورت گچبرى روى بدنه‏ها و يا به صورت قالبى به كار گرفته شده است. بر فراز نماى اصلى كاخ از طرح‏هاى تزيينى كنگره‏اى نظير كنگره‏هاى هخامنشى، با تركيب نقوش گوناگون گچبرى شده، استفاده شده است. بر روى برخى از نعل درگاه‏ها و بر فراز ورودى‏ها نيز نوعى گچبرى صورت گرفته است كه براى اين منظور قالب‏هاى چهارگوش كه درون آنها داراى طرح‏هاى گوناگون تزيينى بوده، مورد استفاده قرار گرفته و فريزه‏هاى بالاى اتاق‏ها و زير گريو گنبد را معمولاً با گچبرى‏هاى زيگزاكى (درهم و برهم) و يا شكل‏هاى منظم (دندانه موش) مزيّن ساخته‏اند. در تركيب موتيوهاى مختلف گچبرى و نقاشى قطعه‏اى وجود دارد كه با برگ و بوته كنگر گچبرى شده و نقش قلب‏هايى معكوس بر روى آن پشت سر هم قرار گرفته است.

 هم چنين در بنا از نوعى طرح‏هاى تزيينى استفاده شده كه به صورت قالب‏هاى دايره شكلى است كه درون آنها با گل و برگ‏هاى مختلف گچبرى شده است. اين نوع طرح‏هاى مدور تزيينى تا اواخر دوره سلجوقى مورد استفاده قرار گرفته است. سقف ايوان‏ها با گچبرى‏هاى آكانت و نقوش برجسته اژدها كه براى اولين بار در گچبرى ظاهر شده، تزيين شده است، در اطراف طاقچه‏ها گچبرى‏هاى دندانه‏اى به طور منظم و در داخل آنها از خشت‏هاى قالبى گچبرى شده با طرح‏هاى چليپا يا سواستيكا استفاده شده كه احتمالاً از هنر رومى تأثير پذيرفته است. در دو طرف ورودى كاخ در پشت جرزهاى ضخيم پاكارتوس‏هاى طاق، دو پشتبند الحاقى قطور به صورت قرينه وجود دارد كه موجب كاهش پهناى رواق و تنگ شدن دالان و مشكل عبور و مرور در اين رواق شده است. به نظر مى‏رسد كه ايجاد اين دو پشتبند درون دالان شمالى به جهت تقويت جرزهاى گنبد صورت گرفته است. حجم سنگين گنبد و رانش به سمت شمال، شكاف‏هايى در آن به وجود آورده كه براى جلوگيرى از اين رانش، به ساختن اين پشتبندها در راهروى رواق شمالى كاخ پرداخته‏اند. تالار پذيرايى يا تشريفات تا اواخر دوره نرسى پسر شاپور هم چنان پا بر جا بوده است. به علت وسعت زياد اين بنا برخى تصور كرده‏اند كه اين بنا داراى گنبد نبوده، در كاوش‏ها و خاكبردارى اين محل نيز، بقاياى فرو ريخته گنبد هم به دست نيامده است، اما وجود اين دو پشتبند كه جهت تقويت جرزهاى پاطاقى به علت حجم سنگين گنبد ايجاد شده، بيانگر وجود گنبد در اين تالار است. در زمان نرسى شكافى در گنبد سقف ايجاد شده و احتمالاً در دوره دوم بيشابور به كلى فرو ريخته است. پس از آن نيز با ايجاد ديوارهاى الحاقى در جلوى ايوان‏ها، آنها را به صورت منازل مسكونى درآورده‏اند و محوطه كاخ نيز به عنوان صحن حياط مورد استفاده قرار مى‏گرفته، چنان كه چاهى به عمق 7 متر به عنوان فاضلاب در روى اولين كف رنگين كاخ حفر شده است. اين حياط در دوره دوم تا اواخر دوره ساسانى مورد استفاده قرار گرفته و در صدر اسلام نيز همين ايوان‏ها به صورت كوچك‏ترى (در حدود 8 متر مربع) به عنوان منازل مسكونى مورد استفاده قرار گرفت. آثار باقى مانده اين منازل در ايوان جنوبى و غربى قابل مشاهده است.
ايوان موزاييك: اين ايوان داراى 25/11 متر طول و 6/10 متر عرض است. با طاق هلالى شكل پوشش يافته و صحن داخلى آن با موزاييك‏هاى رنگين و طرح‏هاى تزيينى مفروش است. براى اين منظور ابتدا كف ايوان مسطح شده، سپس قشرى در حدود 10 سانتى‏متر با ملاطى چون ساروج به صورت زمينه و آسترى پوشيده شده و سپس دانه‏هاى سنگ‏هاى الوان درون ملاط قرار گرفته است. اين موزاييك‏ها داراى تصاوير گل و بوته، نقش انسان، حيوان و نقوش هندسى است. كف‏پوش موزاييك ايوان به دوران ساخت ايوان تعلق ندارد و كف اصلى آن در عمق 10 سانتى‏مترى قابل مشاهده است. كف اصلى ايوان پس از شفته‏ريزى و زيرسازى با قلوه سنگ‏هاى كوچك و نوعى ملاط قرمز رنگ ساروج مانند، همانند تالارهاى تخت جمشيد پوشيده شده است. فرش موزاييكى كف ايوان در دوران مرمت و بازسازى در آن به كار رفته است كه احتمال مى‏رود اين كار در سال 251م همزمان با فتح انطاكيه صورت گرفته باشد چرا كه تصاوير منقوش بر موزاييك‏ها به خصوص در ايوان شرقى از موتيو موزاييك بيزانسى تأثير پذيرفته است. موزاييك‏هاى منقوش به علت مسكونى بودن اين منطقه در دوره اسلامى از بين رفته است، اما آن چه كه باقى مانده است، نوارى است از يك رديف موزاييكى به پهناى 13 سانتى‏متر از دانه سنگ‏هاى سفيدرنگ و حاشيه‏اى به پهناى دو سانتى‏متر از موزاييك‏هاى سياه و 5 سانتى‏متر دانه‏هاى سفيدرنگ و يك رديف دو سانتى‌مترى از سنگ‏هاى سياه كه در مجموع حاشيه‏اى به پهناى 22 سانتى‏متر را تشكيل مى‏دهد. پس از حاشيه 22 سانتى‏مترى، نقوش رنگين بخش درونى ايوان را مزيّن ساخته است.سطوح جانبى اين ايوان نيز مزيّن به تزيينات گچبرى، ستون نماها و نقاشى‏هاى رنگين است كه سرستون‏ها همه از بين رفته‏اند، اما فرم پايه ستون‏ها نشان مى‏دهد كه احتمالاً از نوع گلدانى شكل بوده، روى آنها نيز با رنگ‏هاى قرمز و زرد و حاشيه سياه لاجوردى رنگ‏آميزى شده است. قطعاتى از گچبرى‏ها با برگ اكانت در ايوان يافته شده كه احتمالاً مربوط به ساقه اين ستون‏ها مى‏باشد. علاوه بر اين رنگ‏ها، در اين ايوان از رنگ سبز نيز استفاده شده، اما سطوح جانبى همانند تالار تشريفات پوشيده از رنگ قرمز اخرايى است. هم‌چنين در اين ايوان مجسمه‏هاى گچى رنگين به دست آمده كه احتمالاً درون طاقچه‏ها قرار داشته‏اند. مرواريدهاى سه رديفه دور پيشانى سر مجسمه شبيه به نقش برجسته‏هاى شاپور بن اردشير (272ـ 241) است. اطراف ايوان با ستون‏هايى از نوع ستون‏هاى هخامنشى با پايه ستون‏هاى زنگى شكل شياردار و سر ستون‏هاى ولوت دار نوع ايونيك ساخته شده از گچ به شكل شبه ستون، پوشيده شده است. حياط موزاييك نيز مستطيل شكل است و سطوح آن با طاقچه‏ها و ستون نماها (پيلوس‏ها) مزيّن شده است. هم‌چنين در اين مكان نقوش بزمى و رامشگران در مقياس كوچك نقش شده است. ايوان موزاييك در حدود 60 سال پيش توسط گيرشمن حفارى و كشف شده است.
بناى اسلامى: در خاكبردارى‏هاى اخير، در ضلع شمالى شهر بيشابور، بقاياى يك مسجد يا مدرسه علوم دينى به دست آمده كه طرح آن همانند بناهاى آل بويه است. نقشه اوليه اين بنا، در تغييرات دوره دوم، يعنى پس از وقوع زلزله، به صورت چهار ايوانى درآمده است. چنان كه فضاى باز مورب كه به طول 7/11 متر بوده و با 6 پايه ستون سُلجمى‌شكل، احداث شده و هريك از اين پايه ستون‏ها، بر روى پايه مكعب شكلى كه به اشكال مختلف حجارى شده، قرار گرفته است. در مقابل ايوان شمالى، يك پايه ستون و قرينه آن در ضلع جنوبى نيز، يك پايه ستون سنگى و درمقابل ايوان شرقى دو پايه ستون سنگى و در مقابل ايوان غربى، دو پايه ستون سنگى نصب شده است. بدين ترتيب پايه ستون‏هاى بدنه شمالى و جنوبى و پايه ستون‏هاى ضلع شرقى ـ غربى، در حاشيه صحن مسجد به صورت قرينه ساخته شده است. با آن كه اين ستون‏ها در اثر آتش سوزى صدمه ديده، اما هم‌چنان پابرجاست. ايوان غربى با طول 6 متر و عرض 5/3 متر مقابل ايوان شرقى در نزديكى شبستان مسجد قرار گرفته و در دو طرف ايوان غربى، دو اتاق قرينه ساخته شده است. درون ايوان شمالى و جنوبى، سكوهايى احداث شده است. ايوان جنوبى كه در قرينه ايوان شمالى است، در حدود 50 سانتى‏متر بلندتر از سطح دو ايوان ديگر است به گونه‏اى كه پله‏اى به طول و عرض 30×65 سانتى‏متر و ارتفاع 25 سانتى‏متر، در جلو آن قرار گرفته است. محراب در نزديكى ايوان غربى و در محوطه‏اى به طول و عرض 2×5/2 متر ساخته شده است. گرچه معمارى اوليه اين بنا صدمه ديده است، اما پايه‏هاى ستون‏هاى سنگى با كتيبه‏هاى قرآنى آميخته با نقش گل و گياه رنگى موجود در ايوان شمالى، هم چنان پابرجاست. در نزديكى ايوان جنوبى كه شبستان مسجد قرار گرفته، راهرويى به محوطه مناره مسجد يا مدرسه ختم مى‏شود. اين مكان به صورت دو منحنى ساخته شده كه يكى از ديگرى بزرگ‏تر است. از محوطه بزرگ‏تر جهت تحصيل و تدريس مردان و از محوطه كوچك‏تر جهت تحصيل و تدريس زنان استفاده می‌شده است.
قلعه شاپور: در داخل تنگ چوگان (---> تنگ چوگان) بر فراز دو نقش سمت راست بر فراز کوه آثار قلعه ویرانه ای از گچ و سنگ باقی مانده که اتاق ها و راهروهای متعددی دارد. این تنها یک راه ورودی دارد. در بین این راه چندین برج و سنگر کوچک براى حفاظت راه ساخته شده است. اين قلعه را «قلعه دختر» نيز مى‏نامند.
ديگر آثار بيشابور: آثار تاريخى ديگرى كه در بيشابور يافته شده عبارت است از:
الف : يك كتيبه كه در سال 1318 توسط گيرشمن كشف شد.
ب : دو كتيبه كه در وقايع شهريور ماه 1320 ضمن غارت اموال هيأت فرانسوى در شاپور از بين رفته است. بر اين دو كتيبه عبارات زير نگاشته شده بود:
1. [اين‏] پيكره مزداست.
2.بغ نرسه [است‏].
3. شاهنشاه.
4. ايران و انيران.
5. كه چهر (نژاد) از يزدان [دارد].
6. پسر مزداپرست بغ شاپور.
7. شاهنشاه ايران.
8. وانيران كه چهراز.
9. يزدان [دارد] پسر بغ.
10 و 11. اردشير شاهنشاه.
ج: چند قطعه موزاييك به دست آمده از يكى از تالارها كه در موزه ايران باستان تهران وموزه لوور فرانسه نگاهدارى مى‏شود.
د: تكه‏هايى از يك مجسمه مرمرى مربوط به دوران ساسانى و بعضى مسكوكات و قطعات برنزى و مرمرى.
ﻫ .: تنگ چوگان ---> تنگ چوگان
و : غار شاپور غار شاپور ---> غار شاپور
ز : مجسمه ---> غار شاپور
ح : نقوش برجسته تنگه چوگان تنگ چوگان‏ ---> تنگ چوگان
از دوره ايلامى نيز در بيشابور آثارى يافته شده كه بيانگر قدمت زندگى انسانى در اين ناحيه است. سه تراشه از تراشه‏هايى كه در سطح شهر قديمى مورد حفارى واقع شده، مربوط به آثارى از اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد و متعلق به اقوام ايلامى بوده است. اين امر بيانگر اهميت اين منطقه پيش از ساسانيان است.
نوشته تاريخ‏نويسان اسلامى درباره شاپور: تاريخ نويسان بعد از اسلام كه شهر شاپور را در زمان خود ديده‏اند، هريك بر آن شرحى نوشته‏اند.

ابن حوقل مورخ نيمه اول قرن چهارم هجرى مى‏نويسد: «شاپور شهرى است بزرگ به اندازه شهر استخر ولى از آن آبادتر و پر جمعيت‏تر و مردمانش توانگرند».

مقدسى كه در نيمه دوم قرن چهارم آن جا را ديده مى‏نويسد كه: «شهر رو به ويرانى است و اهالى از آن جا كوچ مى‏كنند و به كازرون مى‏روند. با اين حال باز در آن زمان شاپور شهرى پر نعمت بود. نيشكر و زيتون و انگور در آن فراوان به عمل مى‏آمده و انواع ميوه‏ها از قبيل انجير و ياسمن و خرنوب آن فراوان بود، قلعه آن دنبلا ناميده مى‏شد و بارويش چهار دروازه داشته كه عبارت بوده‏اند از دروازه هرمز، مهر، بهرام و دروازه شهر. مسجد جامع آن در بيرون شهر بود و مسجد ديگرى هم داشت موسوم به مسجد خضر يا مسجد الياس».

 ابواسحاق ابراهيم بن محمد الفارسى الاصطخرى معروف به كوخى متوفى 364ﻫ..ق در كتاب مسالك الممالك وصف كوره شاپور را كه كه در زمان او آباد بود، چنين آورده است: «كوره شاپور شهرهاى بزرگ آن جا كازرون و خره (شايد جره صحيح باشد) و نوبندجان و شهرهاى آبادان است. گل سنگ و گچ به كار برند. كازرون چون نوبندجان باشد و كازرون استوارتر و آبادان‏تر و درست هواتر است و هواى كازرون از هواى همه پارس بهتر است. آب از چاه خورند ميوه و خصب فراوان بود و در كوره شاپور، كازرون و نوبندجان از همه پر نعمت‏تر است».

مؤلف كتاب حدودالعالم مى‏نويسد: «بشاور شهرى است توانگر و از گرد وى يكى باره داشت شاپور خسرو كرده است اندر وى دو آتشكده است كه آن را زيارت كنند و به نزديك وى كوهى است كه بر آن كوه صورت هر ملكى و موبدى و مرزبانى كه پيش از وى بوده است، نگاشته‏اند و سرگذشت‏هاى ايشان بر آن جاى نبشته است و اندر حد وى كوهى است كه از وى دودى همى برآيد كه هر مرغى كه بالاى آن رود، بپرّد، بسوزد و بيفتد».

كازرون به نزديك درياى يون است، شهرى است بزرگ و آبادان و با خواسته‏اى بسيار و اندر وى دو آتشگاه است كه آن را بزرگ دارند».






[ بازگشت ]

دانشنامه آثار تاريخي

کپی رایت © توسط دانشنامه فارس - (1354 مشاهده)

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری