بيشابور يا بيشاپور شهرى است قديمى كه در فاصله 23 كيلومترى غرب شهر كازرون در حاشيه رودخانه شاپور و در كنار جاده شاهى كه در زمان هخامنشى، تختجمشيد را به شوش و در زمان ساسانى به تيسفون متصل مىكرد و در دامنه ارتفاعات معروف به كوهمره قرار دارد. «بيشاپور، ظاهراً صورت بىشاپور مىباشد كه به مرور «بَى» به «شاپور» چسبيده و به شكل «بيشابور» در آمده است. واژه از دو جزء «بَى»، گونه و شكلى ديگر از «بغ»، «فغ» بگ و بيگ است كه اصل آن در فارسى باستان baga و در پهلوى bay يا bag به معنى بزرگ، خداوندگار و شاه است و روى هم بىشاپور يا بغ شاپور (چنان كه به كرات در كتيبههاى ساسانى هم آمده است) به معنى شاپور بزرگ، يا خداوندگار شاپور مىباشد». «ادوارد ج. نيكل معتقد است كه «نام اين شهر از كلمه فارسى ميانه بىشاپور šāpūr Bay به معناى «شاپور نيك ـ عظمت شاپور» گرفته شده است. (ن ك. زوندرمان ـ ص 5ـ 294) اين اسم بر روى مهروارهها ( Bullae )، (هرتسفلد، ص 418، apur Byš )، يك مهر و موم ( seal )، (گيگنوس، pwhr ' ص Bys ص 15) و در كتيبهاى مربوط به قرن پنجم در اقليد كه به زبان فارسى ميانه است (فراى، ص 155، pwhr Byhš ) و در وعظهاى قبطى ـ مانوى (زوندرمان، 294 abahār Bš ) ديده شده است. هم چنين حروف ص Byš كه بر روى سكههاى ساسانى ديده مىشود، يقيناً به كلمه بيشابور اشاره دارد. از اين رو كلمه «وه شاپور» كه در كتاب شهرستانهاى ايران شهر وجود دارد، به نظر درست نمىآيد». پروفسور نولدكه آلمانى نيز معتقد است كه: «وه اردشير، پهلوى «به اردشير» است و معنى آن خانه اردشير است كه وه، همان بِهْ، به معناى خانه و زندگى است. اگر چنين باشد، بيشابور را بايد سراى شاپور معنى كرد». هم چنين برخى معتقدند كه به جهت توجه سازندگان اين شهر به انطاكيه آن را «به از انطاكيه شاپور» يا «به از انديو شاپور» ناميدهاند كه به مرور به بيشاپور تبديل شده است. حمدالله مستوفى در نزﻫﺔالقلوب (740) معتقد است كه «بيشاپور در اصل «بناى شاپور» بود و به مرور زمان، به بيشاپور تبديل شده است». اين شهر در زمان ساسانيان مركز كوره شاپور بوده و آثار باستانى بسيارى از اين دوره و ديگر دورههاى تاريخى وجود دارد. اطراف شهر از سه جهت كوههاى عظيمى قرار گرفته و از سوى جنوب شرقى نيز به صحراى وسيعى منتهى مىشود كه رودخانه شاپور از آن جا به سوى خليج فارس در جريان است. اين شهر با دو كيلومتر طول و يك كيلومتر عرض، مركز اصلى و ادارى كوره شاپور بوده است.مؤلف فارسنامه ابن بلخى معتقد است كه به هنگامى كه سرزمين پارس تنها استخر بود، بناى شهر بيشابور را طهمورث بن ويونجهان (پادشاه اساطيرى ايران) نهاد و نام آن را «دين دلّا» گذاشت و هنگامى كه در اثر حمله اسكندر اين شهر ويران شد، شاپور اول ساسانى در 260 ميلادى آن را مجدداً احداث نمود و آن را توسعه داد و نام خود را بر آن گذاشت. حمدالله مستوفى در سال 740ﻫ.. مىنويسد: «شاپور در اصل بناشاپور بود و به مرور ايام از ادغام حروف بشاور شده است». على سامى معتقد است كه «در ادوار قديم و دوره هخامنشيان جاى شهر شاپور شهرى و محل زندگانى بوده ولى آثارى از آن دوران در آن جا ديده نشده. به جاى بناهاى قديمى در زمان شاپور اول، شهر بيشابور ساخته مىشود و گسترش پيدا مىكند. بقاياى كاخها و آتشكده ساسانى و خانهها و برجها و قلاعها حكايت از اهميت اين شهر در زمان ساسانيان مىنمايد. اين شهر در سال 16 هجرى، 637 م به دست مسلمين فتح مىگردد و از اين هنگام به خرابى مىگرايد و كازرون جايگزين آن مىگردد». «اداورد ج. كيل معتقد است كه بازديد شاپور از اين شهر بايد در حدود سال 226 صورت گرفته باشد». هم چنين وى اظهار مىدارد كه: «اغلب ادعا شده است كه مهندسان رومى كه پس از شكست والرين امپراطور روم، در سال 260 به اسارت شاپور درآمده بودند، در ساخت بيشابور همكارى داشتهاند». شهر تاريخى بيشاپور اولين شهر روزگار باستان است كه داراى تاريخ شهرسازى مكتوب است و اين تاريخ، سنگنبشتهاى است كه با دو خط اشكانى و ساسانى بر روى يكى از دو ساقه ستون بيشابور كه در مركز شهر واقع شده، نقر شده است و تاريخ شهرسازى به سال 226م تطبيق داده شده، اما نام خود شهر در كتيبه ذكر نشده است، اما به نظر مىرسد كه نام اين شهر در زمان شاپور به ازانديو شاپور يعنى بهتر از انطاكيه شهر شاپور بوده است زيرا در فهرست نام شهرهاى زمان شاپور در كتيبه كعبه زردشت هم نام بيشابور ديده نمىشود ولى نام ساتراپ وهى انتيوك شاپور آمده است. به استناد كتيبه كعبه زردشت در زمان شاپور اين نام [بيشاپور] معروف بوده است، اما معلوم نيست كه چرا بعدها اين نام به گندى شاپور، زمان شاپور و جندى شاپور زمان اسلامى اطلاق شده است. طبرى هم درباره پادشاهى شاپور مىنويسد: «آن ناحيه را شهرستانى كرد و نام آن را به ازانديو شاپور ناميد». لوكونين، باستان شناس روسى با توجه به نقش موزاييكهاى مكشوفه از بيشاپور مىنويسد: «مضمون نقشهاى موزاييكهاى همزمان خود يكى از بخشهاى انطاكيه بود و بىسبب نبود كه شاپور شهر خود را ويهانتيوخ شاپور، يعنى شاپور به از انطاكيه ناميد». به نظر مىرسد كه پس از درگذشت شاپور (272ـ 241) بدين شهر نام «به شاپور» يعنى از كارهاى خوب شاپور، لقب دادهاند. در مورد نام بيشابور قديمىترين اسنادى كه پيدا شده، سكههايى است از پيروز (451 ـ 484) خسرو اول (579 ـ 573) خسرو دوم (590 ـ 628) يزدگرد سوم (633 ـ 642) كه همگى داراى ضرب اختصار شهر بيشابور هستند. سكههايى هم از زمان ساسانى به دست آمده كه بر روى آن «وه شاپور» به طور كامل نوشته شده است. در صدر اسلام نيز تا سال 84ﻫ.. نام بيشاپور به خط پهلوى و پس از آن به خط كوفى به صورت «بسابور» ضرب شده است. نخستين كاوش علمى در بيشابور توسط ژرر سال و پروفسور گيرشمن فرانسوى با تصويب دولت ايران در ارديبهشت ماه سال 1314 طى 6 فصل حفارى آغاز گرديد و تا حدود سال 1320 نيز ادامه يافت. گيرشمن و نمايندگان اعزامى موزه لوور پاريس مجموعه تحقيقات خويش را در كتابى فرانسوى به نام Blchabmr VOL – 2 ـ k.GRishman. Paris به چاپ رسانيدند. ضمن اين كاوشها، بخشهايى از بناى رفيع و مكعب شكل كه با سنگهاى حجارى شده قالبى و بدون ملاط و به صورت دو جداره ساخته شده بود و تالار سرپوشيدهاى به نام كاخ اختصاصى و جايگاه نذورات و يك ايوان موزاييك كه در زير خاك بود، بيرون آمد. تكههايى از يك مجسمه مرمرى مربوط به دوران ساسانى و برخى مسكوكات و قطعات برنزى و مرمرى دوران اسلامى نيز كشف شد. در سال 1347مركز باستانشناسى وزارت فرهنگ و هنر ايران به رياست دكتر علىاكبر سرفراز به ادامه حفارى و مرمت برج و باروى بيشابور پرداخت، چنان كه بيش از 270 متر از حصار شهر در جبهه شمالى مورد مرمت قرار گرفت.
ادوارد.ج. كيل در مورد اين كشفيات مىنويسد: «در مورد ساختمانهايى كه به وسيله رومن گيرشمن در فصول پياپى بين سالهاى 1314 ـ 1320 كشف شد، تنها در موزاييكهاى سنگى كف ساختمان نوعى نفوذ غربى ديده مىشود». سرفراز بخشى از ديوار اصلى شمال شهر را در محلى پيدا كرد كه رودخانه مرز نامنظمى بر روى نقشه و طرح مستطيل شكل شهر به وجود آورده بود. اين ديوار از يك سرى برجهايى گرد تشكيل شده است كه به طور منظم و در فاصلهاى كمتر از يك متر از يكديگر ساخته شدهاند. اين روش ممكن است از مدلهاى قديمى گرفته شده باشد. الف اى. ونيتر آن را «ديوار نيمه مدور» ناميده و اين نوع ديوار سازى را شيوهاى نادر از دوران هلنى مىداند». موقعيت و وضعيت جغرافيايى جلگه شاپور (معرب آن شاپور خره است) كه از يك طرف به بين النهرين و شوش و تيسفون و از طرف ديگر به فيروزآباد و از ديگر سو به استخر و از سمت جنوب به دريا راه داشت و نيز از لحاظ حاصلخيزى و داشتن اراضى كافى و آب فراوان و مناظر زيباى طبيعى و چراگاه موقعيت خوبى داشت، شاپور اول ساسانى را بر آن داشت تا بيشابور را به وسيله اپساى طراح و سازنده، در آن منطقه ايجاد كند به گونهاى كه با انطاكيه پايتخت روم شرقى رقابت مىكرد.حصار اين شهر به موازات رودخانه، 15 متر پايينتر از سطح شهر ساخته شده، قطر ديوار ساخته شده آن در حدود 9 متر است كه با قلوه سنگ و ملاط گچ و با برجهاى پشتبند و توپر و به صورت تزيينى ساخته شده است. اين برجها جزيى از الحاقات حصار نيست بلكه جاى هر يك از آنها قبلا طراحى شده است. قطر هر يك از برجها كه به صورت شبه ستون سراسر ديوار را تزيين نموده، 730 سانتىمتر است و فاصله بين دو برج از يكديگر 40 سانتىمتر است كه بهگونهاى منظم بر روى آنها شكافهاى تيراندازى به صورت مزقل جاسازى شده و شهر بيشابور را به دژ نظامى تبديل كرده است. اين ديوار حفاظتى كه بيش از 9 متر ضخامت دارد، در برابر خندق حفاظتى و سنتى پشت حصار مقاوم بوده است و هنگام بروز خطر مورد استفاده قرار مىگرفته. اين ديوار جهت ديدهبانى نگهبان نيز مورد استفاده قرار مىگرفته. گر چه اين برج و بارو از ابتدا وجود داشته، اما در دوره بيشابور دوم، برخى از اين برجها قطع شدهاند. چنان كه گاه از سه برج متوالى، يكى را قطع كرده و فاصلهاى هشت مترى در بين برجهاى دو طرف ديوار به وجود آورده در آن مزقلهاى بسيار ساخته شده است. چهار دروازۀ: شهر، هرمز، مهر و بهرام به همراه دو آتشكده و گنبد در اين شهر ساخته شد. اين شهر نقشه و طرحى به شكل مستطيل چهار ضلعى داشته كه از سويى به ديوار محوطه و خندقها محدود بوده و به كوهى تكيه كرده و سوى ديگر آن را رودخانه فرا گرفته بود. اين شهر داراى محلههايى بود كه حدودى معين داشته و خانههاى اشراف در ميان باغهاى آن قرار مىگرفته. دو خيابان شمالى ـ جنوبى و شرقى ـ غربى در مركز شهر يكديگر را قطع مىكرده. در زواياى قائم خيابانها و كوچههاى منشعب شده آن، كاخهاى سلطنتى با تزيينات گچبرى، ايوانها و پرستشگاهها و تالارهاى پذيرايى ديده مىشود. در مجموعه اين شهر، بناهاى متعدد از جمله حصار شهر، دو ايوان موزاييك، تالار تشريفات، بناى ياد بود، كاخ شاپور ساسانى (والرين) و يك مدرسه علوم دينى از قرن چهارم هجرى مربوط به دوره آل بويه كشف شده است. بافت بناهاى بيشابور از مصالح معمارى محلى يعنى لاشههاى سنگهاى طبيعى، قطعات سنگهاى حجارى شده، سنگهاى تيشهاى و سوكدار آجر و خشت است، به استثناى دو ستون يكپارچه سنگى بناى يادبود شاپور كه در مركز شهر قرار گرفته و در آن از پوششهاى مختلف طاقى شكل به صورت گنبد و طاقهاى استوانهاى و گهوارهاى و ضربى و سقف مسطح استفاده شده است. پس از بررسىها و كاوشهاى مختلف در اين شهر، به نظر مىرسد كه هسته مركزى و كانون اصلى شهر و مقر درباريان در جبهه شمالى يا به اصطلاح ارك و كهندژ قرار داشته و شايد شاخهاى از حصار شهر نيز آن جا را محصور مىكرده و خيابان شمالى ـ جنوبى شهر كه از حاشيه اين كاخهاى اختصاصى و پذيرايى و ايوانهاى مزيّن به موزاييك مىگذشته، به طور غيرمستقيم راه ارتباطى اكراپل را با ساير مناطق مسكونى و سياسى و ادارى به وجود مىآورده است. اين شهر با دو كيلومتر طول و يك كيلومتر عرض، به صورت يك دژ سياسى ـ نظامى مورد استفاده بوده است.
كاخ شاپور ساسانى (والرين): اين كاخ با تالارى هشت گوش در 150 مترى شرق تالار تشريفات ( تالار تشريفات) قرار دارد. اين كاخ به سبك معمارى ساسانى از قلوه سنگ و ساروج ساخته شده، جدار داخلى از سنگهايى به ابعاد 70 سانتى متر و 45 سانتى متر ساخته شده است. اين كاخ كه به اندازه يك متر بالاتر از سطح معبد آناهيتا ( ---> معبد آناهيتا) قرار گرفته، داراى راهروهايى در چهار طرف است. گرداگرد كاخ گچبرىهايى ظريف و سفيد صورت گرفته است. كف تالار كاخ با گچكارىهايى رنگين سياه، آبى و قرمز، اندود گرديده است. بر روى برخى از سنگها علايمى ديده مىشود كه احتمالاً علايم سلطنتى ساسانى است. تمام قسمتهاى كاخ داراى نقش برجسته و كنده كارى است. چند قطعه موازييك نفيس مربوط به ازارههاى ايوان مجاور اين تالار ضمن كاوشهاى زمستان سال 1319پيدا شد كه چند قطعه آن به موزه ايران باستان تهران و موزه لوور فرانسه منتقل شد. اين موزاييكها از سنگهاى كوچك رنگين ساخته شده و بيانگر هنر در دوران ساسانى است. در ميان نقوش طراحى شده در موزاييكها، تصويرهايى از رامشگران، نوازندگان، فرشته و مرغ ديده مىشود.
معبد آناهيتا: آتشكده يا پرستشگاه آناهيتا، الهه آب و بارورى است كه ستايش آن همراه با ستايش آتش بوده و طرح آن به شكل مكعب مربع است. اين معبد شامل تالارى است كه هر ضلع آن 14 متر است و از سنگهاى حجارى شده به ابعاد مختلف و بدون ملاط و به صورت دو جداره به شيوه معمارى هخامنشى، به وسيله بستهاى آهنى دمچلچلهاى و خرده سنگ مستطيل شكل به يكديگر متصل شده، به صورت يكپارچه درآمدهاند. در سطح جانبى اين بنا، فاصله ديوارها كه به صورت دو جداره و تقريباً 235 سانتىمتر است، به طور متوسط در حدود 120 سانتىمتر خالى است كه اين فاصله را از كف تا ارتفاع 5 مترى با خاك و لاشه و سنگ پر كردهاند، اما كف اين بدنه را براى جلوگيرى از نفوذ رطوبت آب با قشرى از ملاط آهك و شن كه به صورت ساروج درآمده، شفتهريزى و زيرسازى كردهاند. سازندگان بنا براى جلوگيرى از نفوذ آب و رطوبت، فاصله بين دو جدار را با خاك نرم پوشاندهاند تا در اثر فشردن خاك، مقاومت آن بيشتر شود. قطعات سنگهايى كه در قسمت پايين بنا كار شده، بزرگتر از سنگهاى قسمت بالاست به گونهاى كه تعداد رديف سنگها در ارتفاع 5 مترى بدنه 16 قطعه است در صورتى كه در ارتفاع 10 مترى تعداد آنها به 20 قطعه مىرسد. اين معبد داراى چهار در ورودى است و گرداگرد آن را چهار راهرو فرا گرفته كه در آن جوىهاى كوچكى جريان داشته. ارتفاع هر يك از اين راهروها 57/3 متر و عرض آن 60/1 متر است.
اين بنا داراى سنگهاى بزرگ يك پارچه به صورت چهارچوب در به بلندى 4 متر و پهناى 60 سانتىمتر به سبك معمارى تختجمشيد است، شيوه اتصال درگاهها به طريق فارسى و خاص دوران ساسانى است. نعل درگاهها در قسمت پيشانى ورودى به صحن داخلى حدود 20 سانتىمتر به صورت قرنيز جلوآمدگى و برجستگى دارند و تاج بالاى درگاهها همانند تاجهاى تخت جمشيد داراى حجارىهاى شيارى است. بر فراز هر يك از اين درگاهها نيز قوس يا هلالى زده شده كه در حدود 15 سانتىمتر خيز دارد. بر روى ديواره شمالى بدنه معبد چهار مجسمه گاو به صورت دو پشته نصب شده كه هماينك دو مجسمه آن به خوبى پيداست. اطراف بنا را دالانهايى احاطه كرده كه گردش گرداگرد آن را آسان مىنمايد، ولى تنها از دالان جنوبى براى ورود به صحن مركزى و انجام مراسم دينى استفاده مىشده. اين دالانها سرپوشيده و تاريك بوده و فقط به وسيله نور ساطع از صحن مركزى روشن مىشوند. در دو طرف دالان جنوبى دو درگاه تعبيه شده كه به دالان غربى و شرقى راه مىيابد. هر يك از اين دالانها 22 متر طول و 83/1 متر عرض دارند. دالان جنوبى تنها 90 سانتىمتر عرض دارد. طاق پوششى همه دالانها ضربى است و در ارتفاع 5 مترى بقاياى پاكار قوس طاق سراسر دالانها را فرا گرفته است. ادوار.ج. كيل مىگويد: «سرفراز با يافتن كانال آبى كه از رودخانه به اين ساختمان متصل مىشود، تعلق اين معبد به آناهيتا را اثبات كرد». سطح اين معبد در حدود 7 متر از سطح زمين پايينتر است كه به وسيله بست و چهار پلكان سنگى به پهناى 30/2متر و بلندى 25 سانتىمتر مىتوان به درون آن راه يافت. اين پلكانها و بدنه معبد هم اينك سالم مانده و خاكهاى زايد آن برداشته شده است. پوشش راهروى پلهدار از سنگهاى حجارى شده قالبى و بدون ملاط و همآهنگ و متناسب با خود بنا ساخته شده است. نماسازى و قوس طاق آن هلالى شكل است و طرح آن از نمونه حجارى دوره ساسانى است، اما استفاده از نيم قوسهاى هلالى در پوشش آن موجب شده تا برخى از باستان شناسان، تأثير پذيرى معمارى اين بنا از معمارى غربى و رومى را عنوان كنند. قطر چهار ديوار اطراف آتشكده در حدود 30/2 متر است.
ضمن كاوشهاى درون اين معبد آشكار شده كه اين پرستشگاه فاقد سطح مسطح بوده و با آنكه داراى شكل و طرحى چهارگوش است، اما بر فراز آن گنبدى وجود نداشته. براى احداث اين معبد، محوطهاى به ابعاد 7×23×27 متر خاكبردارى شده است و براى جريان يافتن آب رودخانه شاپور كه در فاصله 250 مترى آن قرار داشته، اين معبد را در حدود 7 متر از سطح زمين پايينتر ساختهاند. بدين سبب سنگ دستگاه تنظيم آب را با سه مجرا، در انتهاى راهرو شرقى به گونهاى قرار دادند كه مجراى سمت چپ آب را از جوى باريكى به عمق 7 سانتىمتر در طول اين راهرو، جارى سازد. در حالى كه انشعابى از آن مركز شرقى وارد صحن مركزى معبد مىشد، باقى مانده آب، پس از عبور از كانال حاشيه اين راهرو، به محوطه آبگيرى رفته و آب اضافه در انتهاى راهرو از طريق سنگ دستگاه تنظيم آب ديگرى، وارد راهرو غربى معبد شده، به دو شاخه تقسيم مىشود و همانند راهرو شرقى، طول راهرو غربى را طى مىكند. مجراى سمت راست نيز همانند مجراى سمت چپ مورد استفاده قرار مىگيرد، اما مجراى ميانى، به تنظيم شدت آب جريان يافته در دو مجراى ديگر مىپردازد. اين معبد كه شباهت بسيارى با معبد هاترا در بين النهرين دارد، از نظر مكان مذهبى بودن، توجه به نيايش فرشته آب و نيز توجه نسبت به دستگاههاى تنظيم و تقسيم آب، در خور توجه و اهميت است و از اين جهت همانند معبد ناهيد در استخر است. تالار مركزى اين معبد با سنگ مفروش شده است. اين تالار محل نگاهدارى و برافروختن آتش مقدس بوده، اطراف تالار اتاقهايى وجود دارد كه جهت انجام مراسم دينى مورد استفاده قرار مىگرفته. پرستشگاه ديگر: در ضلع غربى خيابان شمالى و جنوبى بيشابور و در فاصله 525 مترى ضلع غربى آتشكده يا معبد آناهيتا، در ميان خانههاى ويران شده، بنايى با دو ستون سنگى از زير خاك بيرون آمده است. اين ستونها داراى 30/3 متر ارتفاع و 70 سانتىمتر قطر در پايين ستون و 60 سانتىمتر قطر در بالاى ستون هستند. بر روى يكى از ستونها پيكرهاى از شاپور نصب شده است و بر ديگرى 16 سطر خط پهلوى ساسانى حك شده است، ترجمه اين خطوط عبارتند از: «در فروردين ماه از سال 48 از تاريخ آتش اردشير و سال سى از آتش شاپور شاه، موبدان سال 24 اين است پيكر مزدا پرست خداوندگار شاه شاهان ايران و غير ايران از نژاد پاك خدايان پسر مزاد پرست خداوندگار اردشير شاهنشاه ايران از نژاد خدايان نوه پاپك. اين آثار توسط آپاساى منشى از شهر حران كه شهر و خانواده او مىباشد براى پادشاه خود مزدا پرست شاپور خدايگان شاه شاهان ايران وغير ايران از نژاد خدايان است. وقتى كه شاهنشاه اين پيكر را ديد به آپاساى منشى خلعت بخشيد از طلا و نقره و يك باغ و يك معبد». تاريخ بناى اين ستون مربوط به 226 ميلادى است. تالار تشريفات: تالار تشريفات شاپور در فضايى به مساحت 781 متر مربع به شكل صليب و با طرح 16 ضلعى ساخته شده است. اين تالار داراى چهار ايوان متقابل و متقارن است كه بر فراز آن گنبدى شلجمى شكل با ارتفاعى بيش از 25 متر قرار گرفته است. طول هر يك از ايوانها 9 متر و عرض آن 7 متر بوده و به وسيله مدخلى به پهناى 85/1 متر به رواقهاى اطراف بنا راه مىيافتهاند. ايوان شمالى داراى چهار طاقچه با گچبرى و رنگآميزى است كه در دو طرف درگاه قرار گرفتهاند. بدنه هر يك از ايوانها نيز سه طاقچه متقارن دارد كه در مجموع تالار را داراى 64 طاقچه كرده است. ايوانهاى تالار داراى پوششى ضربى و نيمدايره است و هنوز بر فراز آن آثار پنجرهاى كه جهت روشنايى تعبيه شده، ديده مىشود. با اين كه كاخ داراى چهار مدخل است كه به رواقهاى اطراف آن راه دارد، ولى تنها ورودى اصلى آن از جبهه شمالى و فضاى باز كاخ صورت مىگرفته كه در حدود 35 درجه با شمال جغرافيايى انحراف دارد. صحن مركزى كاخ پذيرايى مربعى است به طول 23×23 متر مربع كه هر يك از جرزهاى تشكيل دهنده مربع پاطاق قوس، 7 متر مربع ضخامت دارد. گرداگرد تالار را رواقى به پهناى 30/2 متر احاطه كرده است. از درون چهار ايوان كاخ، درگاهها به راهروها متصل شده است. در زاويه شمال غربى اين رواق راهى به معبد سردابهاى شكل آناهيتا منتهى مىشود. راهرو جنوبى نيز در انتها به ايوانهاى موزاييك ضلع غربى و شرقى راه مىيابد. راهرو شمالى نيز به فضاى باز و تفرجگاه ضلع شمالى معبد و كاخ منتهى مىشود. طرح اين تالار كه براى نخستين بار در معمارى ساسانى ظهور كرده، چنان مورد توجه قرار گرفته كه پس از آن تمام آتشكدهها را برساس اين طرح احداث كردهاند. ج. كيل معتقد است كه «اين تالار چهار ايوانه در فضايى باز ساخته شده بوده». رواق جنوبى تالار تشريفات به پهناى 275 سانتىمتر است در حالى كه ديگر رواقها داراى 230 سانتىمتر پهنا هستند. اين اختلاف پهنا به جهت عملكرد ارتباطى رواق جنوبى با ساير جاىها در كاخ است چنان كه از ضلع جنوبى شرقى به ايوان موزاييك مرتبط مىشود. اين رواق در ضلع جنوبى غربى و تا حوالى تالار تشريفات امتداد يافته، در اين نقطه موازى با اين دالان، رواق ديگرى به فاصله 5 مترى رواق جنوبى وجود دارد كه ديوارى به قطر 220 سانتىمتر است كه حد فاصل دو راهرو بوده و ورودى آن در دالان غربى تالار تشريفات و در انتهاى آن واقع شده است. اين راهرو داراى 20 متر طول و دو متر عرض است و با سه طاقچه طاقنما شكل كه حاشيه آنها به صورت شيارى گچبرى شده، به صورت رواقى است كه اطراف ايوانى را احاطه كرده و به صورت قرينه ايوان موزاييك شرقى است. از همين رواق جنوبى سه درگاه به درون ايوان موازييك غربى باز مىشود. اين رواق از ضلع شرقى و غربى به اندازه طول ايوان در حدود 65/16 متر با دو رديف طاقچههاى تزيينى در برابر درگاههايى كه به ايوان گشوده مىشوند، امتداد مىيابد. اين طاقچههاى مستطيل شكل، در ارتفاع 75 سانتىمترى از سطح ايوان ساخته شدهاند و هر يك 4 متر ارتفاع و 20/1 متر پهنا و 60 سانتىمتر عمق دارند. اين طاقچهها همانند درگاههاى دوره هخامنشى است.
در انتهاى راهروهاى شرقى و غربى تالار، دو ايوان مفروش به موزاييك وجود داشته است. اين دو ايوان با طاق هلالى، داراى فرشى از سنگهاى رنگين است كه بر روى آن نقش و تصوير خنياگران و گياهان نشان داده شده است. اين ايوان موزاييكى، مشرف به حياطى است مستطيل شكل با ابعاد 23×20 متر. اين حياط داراى ستونهايى است كه به نقشهايى از انسان و گياه تزيين شده و به وسيله راهروهايى به ديگر قسمتها، متصل مىشود. نزديك كاخ سه ايوانى، مشرف بر همين حياط، كاخ ديگرى بر پا بوده است. چند تخته سنگ پراكنده كه با نقوش برجسته حكاكى شدهاند، سوارانى در حال حمله و اشخاصى را كه ايستادهاند، نمايش مىدهد. كاخ شاپور علاوه بر گچبرىهاى متنوع همچون گياه و گل و نقوش هندسى و انسانى با نوعى رنگ اخرايى نقاشى شده است. موتيوهاى مختلف گچبرى نظير برگ اكانت (كنگر) برگ مو و نقوش تزيينى به صورت طرحهاى چليپا شكل و خطوط شكسته به صورت آرايشى، استفاده پالمتها و موتيوهاى تزيينى اعم از گل و گياه، بوته و برگ و نقوش هندسى يا تلفيقى و نيز پرندگان و حيوانات به سبك و شيوههاى منفرد يا به صورت گچبرى روى بدنهها و يا به صورت قالبى به كار گرفته شده است. بر فراز نماى اصلى كاخ از طرحهاى تزيينى كنگرهاى نظير كنگرههاى هخامنشى، با تركيب نقوش گوناگون گچبرى شده، استفاده شده است. بر روى برخى از نعل درگاهها و بر فراز ورودىها نيز نوعى گچبرى صورت گرفته است كه براى اين منظور قالبهاى چهارگوش كه درون آنها داراى طرحهاى گوناگون تزيينى بوده، مورد استفاده قرار گرفته و فريزههاى بالاى اتاقها و زير گريو گنبد را معمولاً با گچبرىهاى زيگزاكى (درهم و برهم) و يا شكلهاى منظم (دندانه موش) مزيّن ساختهاند. در تركيب موتيوهاى مختلف گچبرى و نقاشى قطعهاى وجود دارد كه با برگ و بوته كنگر گچبرى شده و نقش قلبهايى معكوس بر روى آن پشت سر هم قرار گرفته است.
هم چنين در بنا از نوعى طرحهاى تزيينى استفاده شده كه به صورت قالبهاى دايره شكلى است كه درون آنها با گل و برگهاى مختلف گچبرى شده است. اين نوع طرحهاى مدور تزيينى تا اواخر دوره سلجوقى مورد استفاده قرار گرفته است. سقف ايوانها با گچبرىهاى آكانت و نقوش برجسته اژدها كه براى اولين بار در گچبرى ظاهر شده، تزيين شده است، در اطراف طاقچهها گچبرىهاى دندانهاى به طور منظم و در داخل آنها از خشتهاى قالبى گچبرى شده با طرحهاى چليپا يا سواستيكا استفاده شده كه احتمالاً از هنر رومى تأثير پذيرفته است. در دو طرف ورودى كاخ در پشت جرزهاى ضخيم پاكارتوسهاى طاق، دو پشتبند الحاقى قطور به صورت قرينه وجود دارد كه موجب كاهش پهناى رواق و تنگ شدن دالان و مشكل عبور و مرور در اين رواق شده است. به نظر مىرسد كه ايجاد اين دو پشتبند درون دالان شمالى به جهت تقويت جرزهاى گنبد صورت گرفته است. حجم سنگين گنبد و رانش به سمت شمال، شكافهايى در آن به وجود آورده كه براى جلوگيرى از اين رانش، به ساختن اين پشتبندها در راهروى رواق شمالى كاخ پرداختهاند. تالار پذيرايى يا تشريفات تا اواخر دوره نرسى پسر شاپور هم چنان پا بر جا بوده است. به علت وسعت زياد اين بنا برخى تصور كردهاند كه اين بنا داراى گنبد نبوده، در كاوشها و خاكبردارى اين محل نيز، بقاياى فرو ريخته گنبد هم به دست نيامده است، اما وجود اين دو پشتبند كه جهت تقويت جرزهاى پاطاقى به علت حجم سنگين گنبد ايجاد شده، بيانگر وجود گنبد در اين تالار است. در زمان نرسى شكافى در گنبد سقف ايجاد شده و احتمالاً در دوره دوم بيشابور به كلى فرو ريخته است. پس از آن نيز با ايجاد ديوارهاى الحاقى در جلوى ايوانها، آنها را به صورت منازل مسكونى درآوردهاند و محوطه كاخ نيز به عنوان صحن حياط مورد استفاده قرار مىگرفته، چنان كه چاهى به عمق 7 متر به عنوان فاضلاب در روى اولين كف رنگين كاخ حفر شده است. اين حياط در دوره دوم تا اواخر دوره ساسانى مورد استفاده قرار گرفته و در صدر اسلام نيز همين ايوانها به صورت كوچكترى (در حدود 8 متر مربع) به عنوان منازل مسكونى مورد استفاده قرار گرفت. آثار باقى مانده اين منازل در ايوان جنوبى و غربى قابل مشاهده است. ايوان موزاييك: اين ايوان داراى 25/11 متر طول و 6/10 متر عرض است. با طاق هلالى شكل پوشش يافته و صحن داخلى آن با موزاييكهاى رنگين و طرحهاى تزيينى مفروش است. براى اين منظور ابتدا كف ايوان مسطح شده، سپس قشرى در حدود 10 سانتىمتر با ملاطى چون ساروج به صورت زمينه و آسترى پوشيده شده و سپس دانههاى سنگهاى الوان درون ملاط قرار گرفته است. اين موزاييكها داراى تصاوير گل و بوته، نقش انسان، حيوان و نقوش هندسى است. كفپوش موزاييك ايوان به دوران ساخت ايوان تعلق ندارد و كف اصلى آن در عمق 10 سانتىمترى قابل مشاهده است. كف اصلى ايوان پس از شفتهريزى و زيرسازى با قلوه سنگهاى كوچك و نوعى ملاط قرمز رنگ ساروج مانند، همانند تالارهاى تخت جمشيد پوشيده شده است. فرش موزاييكى كف ايوان در دوران مرمت و بازسازى در آن به كار رفته است كه احتمال مىرود اين كار در سال 251م همزمان با فتح انطاكيه صورت گرفته باشد چرا كه تصاوير منقوش بر موزاييكها به خصوص در ايوان شرقى از موتيو موزاييك بيزانسى تأثير پذيرفته است. موزاييكهاى منقوش به علت مسكونى بودن اين منطقه در دوره اسلامى از بين رفته است، اما آن چه كه باقى مانده است، نوارى است از يك رديف موزاييكى به پهناى 13 سانتىمتر از دانه سنگهاى سفيدرنگ و حاشيهاى به پهناى دو سانتىمتر از موزاييكهاى سياه و 5 سانتىمتر دانههاى سفيدرنگ و يك رديف دو سانتىمترى از سنگهاى سياه كه در مجموع حاشيهاى به پهناى 22 سانتىمتر را تشكيل مىدهد. پس از حاشيه 22 سانتىمترى، نقوش رنگين بخش درونى ايوان را مزيّن ساخته است.سطوح جانبى اين ايوان نيز مزيّن به تزيينات گچبرى، ستون نماها و نقاشىهاى رنگين است كه سرستونها همه از بين رفتهاند، اما فرم پايه ستونها نشان مىدهد كه احتمالاً از نوع گلدانى شكل بوده، روى آنها نيز با رنگهاى قرمز و زرد و حاشيه سياه لاجوردى رنگآميزى شده است. قطعاتى از گچبرىها با برگ اكانت در ايوان يافته شده كه احتمالاً مربوط به ساقه اين ستونها مىباشد. علاوه بر اين رنگها، در اين ايوان از رنگ سبز نيز استفاده شده، اما سطوح جانبى همانند تالار تشريفات پوشيده از رنگ قرمز اخرايى است. همچنين در اين ايوان مجسمههاى گچى رنگين به دست آمده كه احتمالاً درون طاقچهها قرار داشتهاند. مرواريدهاى سه رديفه دور پيشانى سر مجسمه شبيه به نقش برجستههاى شاپور بن اردشير (272ـ 241) است. اطراف ايوان با ستونهايى از نوع ستونهاى هخامنشى با پايه ستونهاى زنگى شكل شياردار و سر ستونهاى ولوت دار نوع ايونيك ساخته شده از گچ به شكل شبه ستون، پوشيده شده است. حياط موزاييك نيز مستطيل شكل است و سطوح آن با طاقچهها و ستون نماها (پيلوسها) مزيّن شده است. همچنين در اين مكان نقوش بزمى و رامشگران در مقياس كوچك نقش شده است. ايوان موزاييك در حدود 60 سال پيش توسط گيرشمن حفارى و كشف شده است. بناى اسلامى: در خاكبردارىهاى اخير، در ضلع شمالى شهر بيشابور، بقاياى يك مسجد يا مدرسه علوم دينى به دست آمده كه طرح آن همانند بناهاى آل بويه است. نقشه اوليه اين بنا، در تغييرات دوره دوم، يعنى پس از وقوع زلزله، به صورت چهار ايوانى درآمده است. چنان كه فضاى باز مورب كه به طول 7/11 متر بوده و با 6 پايه ستون سُلجمىشكل، احداث شده و هريك از اين پايه ستونها، بر روى پايه مكعب شكلى كه به اشكال مختلف حجارى شده، قرار گرفته است. در مقابل ايوان شمالى، يك پايه ستون و قرينه آن در ضلع جنوبى نيز، يك پايه ستون سنگى و درمقابل ايوان شرقى دو پايه ستون سنگى و در مقابل ايوان غربى، دو پايه ستون سنگى نصب شده است. بدين ترتيب پايه ستونهاى بدنه شمالى و جنوبى و پايه ستونهاى ضلع شرقى ـ غربى، در حاشيه صحن مسجد به صورت قرينه ساخته شده است. با آن كه اين ستونها در اثر آتش سوزى صدمه ديده، اما همچنان پابرجاست. ايوان غربى با طول 6 متر و عرض 5/3 متر مقابل ايوان شرقى در نزديكى شبستان مسجد قرار گرفته و در دو طرف ايوان غربى، دو اتاق قرينه ساخته شده است. درون ايوان شمالى و جنوبى، سكوهايى احداث شده است. ايوان جنوبى كه در قرينه ايوان شمالى است، در حدود 50 سانتىمتر بلندتر از سطح دو ايوان ديگر است به گونهاى كه پلهاى به طول و عرض 30×65 سانتىمتر و ارتفاع 25 سانتىمتر، در جلو آن قرار گرفته است. محراب در نزديكى ايوان غربى و در محوطهاى به طول و عرض 2×5/2 متر ساخته شده است. گرچه معمارى اوليه اين بنا صدمه ديده است، اما پايههاى ستونهاى سنگى با كتيبههاى قرآنى آميخته با نقش گل و گياه رنگى موجود در ايوان شمالى، هم چنان پابرجاست. در نزديكى ايوان جنوبى كه شبستان مسجد قرار گرفته، راهرويى به محوطه مناره مسجد يا مدرسه ختم مىشود. اين مكان به صورت دو منحنى ساخته شده كه يكى از ديگرى بزرگتر است. از محوطه بزرگتر جهت تحصيل و تدريس مردان و از محوطه كوچكتر جهت تحصيل و تدريس زنان استفاده میشده است. قلعه شاپور: در داخل تنگ چوگان (---> تنگ چوگان) بر فراز دو نقش سمت راست بر فراز کوه آثار قلعه ویرانه ای از گچ و سنگ باقی مانده که اتاق ها و راهروهای متعددی دارد. این تنها یک راه ورودی دارد. در بین این راه چندین برج و سنگر کوچک براى حفاظت راه ساخته شده است. اين قلعه را «قلعه دختر» نيز مىنامند. ديگر آثار بيشابور: آثار تاريخى ديگرى كه در بيشابور يافته شده عبارت است از: الف : يك كتيبه كه در سال 1318 توسط گيرشمن كشف شد. ب : دو كتيبه كه در وقايع شهريور ماه 1320 ضمن غارت اموال هيأت فرانسوى در شاپور از بين رفته است. بر اين دو كتيبه عبارات زير نگاشته شده بود: 1. [اين] پيكره مزداست. 2.بغ نرسه [است]. 3. شاهنشاه. 4. ايران و انيران. 5. كه چهر (نژاد) از يزدان [دارد]. 6. پسر مزداپرست بغ شاپور. 7. شاهنشاه ايران. 8. وانيران كه چهراز. 9. يزدان [دارد] پسر بغ. 10 و 11. اردشير شاهنشاه. ج: چند قطعه موزاييك به دست آمده از يكى از تالارها كه در موزه ايران باستان تهران وموزه لوور فرانسه نگاهدارى مىشود. د: تكههايى از يك مجسمه مرمرى مربوط به دوران ساسانى و بعضى مسكوكات و قطعات برنزى و مرمرى. ﻫ .: تنگ چوگان ---> تنگ چوگان و : غار شاپور غار شاپور ---> غار شاپور ز : مجسمه ---> غار شاپور ح : نقوش برجسته تنگه چوگان تنگ چوگان ---> تنگ چوگان از دوره ايلامى نيز در بيشابور آثارى يافته شده كه بيانگر قدمت زندگى انسانى در اين ناحيه است. سه تراشه از تراشههايى كه در سطح شهر قديمى مورد حفارى واقع شده، مربوط به آثارى از اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد و متعلق به اقوام ايلامى بوده است. اين امر بيانگر اهميت اين منطقه پيش از ساسانيان است. نوشته تاريخنويسان اسلامى درباره شاپور: تاريخ نويسان بعد از اسلام كه شهر شاپور را در زمان خود ديدهاند، هريك بر آن شرحى نوشتهاند.
ابن حوقل مورخ نيمه اول قرن چهارم هجرى مىنويسد: «شاپور شهرى است بزرگ به اندازه شهر استخر ولى از آن آبادتر و پر جمعيتتر و مردمانش توانگرند».
مقدسى كه در نيمه دوم قرن چهارم آن جا را ديده مىنويسد كه: «شهر رو به ويرانى است و اهالى از آن جا كوچ مىكنند و به كازرون مىروند. با اين حال باز در آن زمان شاپور شهرى پر نعمت بود. نيشكر و زيتون و انگور در آن فراوان به عمل مىآمده و انواع ميوهها از قبيل انجير و ياسمن و خرنوب آن فراوان بود، قلعه آن دنبلا ناميده مىشد و بارويش چهار دروازه داشته كه عبارت بودهاند از دروازه هرمز، مهر، بهرام و دروازه شهر. مسجد جامع آن در بيرون شهر بود و مسجد ديگرى هم داشت موسوم به مسجد خضر يا مسجد الياس».
ابواسحاق ابراهيم بن محمد الفارسى الاصطخرى معروف به كوخى متوفى 364ﻫ..ق در كتاب مسالك الممالك وصف كوره شاپور را كه كه در زمان او آباد بود، چنين آورده است: «كوره شاپور شهرهاى بزرگ آن جا كازرون و خره (شايد جره صحيح باشد) و نوبندجان و شهرهاى آبادان است. گل سنگ و گچ به كار برند. كازرون چون نوبندجان باشد و كازرون استوارتر و آبادانتر و درست هواتر است و هواى كازرون از هواى همه پارس بهتر است. آب از چاه خورند ميوه و خصب فراوان بود و در كوره شاپور، كازرون و نوبندجان از همه پر نعمتتر است».
مؤلف كتاب حدودالعالم مىنويسد: «بشاور شهرى است توانگر و از گرد وى يكى باره داشت شاپور خسرو كرده است اندر وى دو آتشكده است كه آن را زيارت كنند و به نزديك وى كوهى است كه بر آن كوه صورت هر ملكى و موبدى و مرزبانى كه پيش از وى بوده است، نگاشتهاند و سرگذشتهاى ايشان بر آن جاى نبشته است و اندر حد وى كوهى است كه از وى دودى همى برآيد كه هر مرغى كه بالاى آن رود، بپرّد، بسوزد و بيفتد».
كازرون به نزديك درياى يون است، شهرى است بزرگ و آبادان و با خواستهاى بسيار و اندر وى دو آتشگاه است كه آن را بزرگ دارند».
وب سایت دانشنامه فارس راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد. طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری