خزانه
عمارت خزانه در بخش جنوب شرقی صفه تختجمشید، در شرق قسمت اصلی حرمسرا و جنوب «کاخ صد ستون» قرار گرفته است. براساس کتیبههای یافته شده، این عمارت را داریوش در دو مرحله بین سالهای 511 تا 507 و 494 تا 491ق.م بنا کرد و خشایارشا آن را تکمیل کرد. طول این عمارت 134 متر و عرض آن 78 متر است. براساس یافتههای اشمیت، در برخی قسمتهای آن شواهدی مبنی بر وجود اشکوب دوم وجود دارد، اما احتمالاً بخش عمدۀ آن یک اشکوبه و به ارتفاع 7 متر تا 11 متر بوده است. تالار بزرگ غربی 11×9 ردیف ستون داشته که پایههای آنها سنگی و ساقههایشان چوبی بوده است. براساس یافتههای باستان شناسی، روی ساقههای ستونها اندود و رنگآمیزی شده بوده. خشایارشا تالار بزرگ شمالی خزانه موسوم به 99 ستون را تکمیل کرده، اما گیرشمن معتقد است که این تالار تختگاه داریوش بوده است.
خزانه تختجمشید را مقدونیان غارت کرده و همراه با دیگر قسمتهای آن به دست آتش سپردند. بنا به گفته مورخان معروفی چون پلوتارک، ژوستن و استرابو، اسکندر در خزانه به مقدار زیادی طلا، نقره و اشیای گرانبها دست یافت که به باور شهبازی «برای این که این یافتهها را به جایی دیگر و ایمنتر حمل کنند، سه هزار شتر و عدۀ زیادی قاطر از شوش و بابل آوردند و گنجینه داریوش و جانشینانش را از جای کندند و بردند».
شهبازی همچنین در مورد چگونگی و دلیل آتش زدن تختجمشید مینویسد: «اسکندر دو ماه در تختجمشید ماند و سپس به رغم اندرز مشاور خردمند پیرش، پارمینُیون، ارگ شاهی را به آتش کشید و آن را منهدم کرد. علت این کار نه مستی و از خود بیخودی بود ـ چنانکه برخی از نویسندگان برای تبرئه او ادعا کردند ـ و نه لذت انتقامکشی از خشایارشا که آتن را آتش زده بود.... زیرا اسکندر هنوز بردۀ می و زنان خود فروش نشده بود تا به خاطر تائیسی، روسپی آتنی، ارگ باشکوهی را که اکنون دیگر به خودش متعلق بود، تباه کند، فرهیختگی یونانی او هم به اندازهای نبود که وی را «قهرمان آتن» توان خواند... علت حقیقی آتش زدن پارسه این بود که میدید ایرانیان پایتختی باشکوه و مذهبی و مرکزی ملی در اینجا ساختهاند که تا باقی است امید آنان به زنده ماندن دولت هخامنشی و نگهداری آیینهای ملی ایرانی به جای خواهد ماند... این بود که به عمد و از روی کمال شوق آن را آتش زد».
اما قرنها بعد در میان ویرانههای خزانه و طی کاوشهای باستانشناسان، اشیاء ارزشمندی به دست آمد. از جملۀ این اشیا میتوان به ظرفی با کتیبۀ آشوربانی پال، ظروف مرمرین با نام فراعنه نخو و آماسیس، شماری اشیای مصری و یونانی، ظروف مختلف، شمار زیادی پیکان آهنی و مفرغی و دیگر اشیاء اشاره کرد.
علاوه بر این اشیاء، یکی از مهمترین کشفیات اشمیت در خزانه تختجمشید یافتن 750 لوحه گلین مُهر مانند است که بر روی جوانب آنها مطالبی دربارۀ کارگران، صنعتگران، کارفرمایان و نحوه و اندازۀ دستمزد آنان به خط و زبان عیلامی نقش کردهاند. پس از کشف این لوحهها بود که علاوه بر کتیبههای تختجمشید و گزارشهای کم و بیش مفصل نویسندگان یونانی و رومی منبع دست اول دیگری به منابع مطالعات هخامنشی اضافه گردید که شرح کامل آن در کتاب از زبان داریوش پرفسور هاید ماری کخ آمده است.
در سال 1315 (1936م) در خزانه تختجمشید دو نقش برجسته بزرگ به طول نزدیک به 6 متر کشف شد که هماکنون نمونه سالمتر آن درموزه ملی ایران در تهران و دیگری در جای اصلی خود در خزانه تختجمشید نگهداری میشود. این نقش برجسته شاه را نشان میدهد که بر تخت نشسته و در دست راست یک عصا و در دست چپ یک گل دارد. در پشت سر او ولیعهد، یک حولهدار، یک سلاحدار مادی و دو نگهبان پارسی ایستادهاند. در مقابل شاه دو عودسوز قرار دارد و در پشت آنها یک صاحبمنصب مادی در حالی که دست خود را در مقابل دهان گرفته و دو نگهبان پارسی ایستادهاند. تا مدتها عموم محققان بر این عقیده بودند که شاهی که در این نقش برجسته بر تخت نشسته داریوش بزرگ است و آن که در پشت او ایستاده خشایارشا، اما آن و جوزپه تیلیا طی کارهای مرمتی پیبردند که این نقش برجستهها در اصل در پلکان آپادانا قرار داشتهاند و سپس به خزانه منتقل شده و به جای آن نقش برجستههای فعلی یعنی نقش یک در میان صاحبمنصبان مادی و پارسی را کار گذاشتهاند. این مطلب موجب شد که ریچارد فرای و شاپور شهبازی حدس بزنند که این نقش برجسته نشاندهندۀ خشایارشا و پسر بزرگش داریوش دوم است. بنا به گفته این دو، خشایارشا در سال 465ق.م در توطئهای که احتمالاً پسرش داریوش نیز در آن دست داشت به قتل رسید، اما داریوش نیز کمی بعد به دست اردشیر اول کشته شد و او به سلطنت رسید. فرای حدس میزند که اردشیر اول پس از رسیدن به قدرت، این یادگار ناخوشایند برادرش داریوش را به خزانه منتقل کرده و دستور داده که به جای آن نقش برجستۀ فعلی را قرار دهند.
کاخ صد ستون
این کاخ که برخی آن را «تالار تخت»، «تختگاه» و «تالار بارعام خشایارشا» نیز نامیدهاند، در شمال خزانه و شرق کاخ آپادانا قرار گرفته و پس از آن، وسیعترین بنای صفه است. ابعاد این تالار 5/88×96 متر و تالار مرکزی آن 5/68×5/68 متر بوده و نزدیک به 4700 متر مربع وسعت دارد. بنابراین، تالار مرکزی این بنا از تالار مرکزی آپادانا که حدود 3660 متر مربع وسعت دارد، وسیعتر است. اگرچه ارتفاع ستونهای آن 14 متر برآورد شده اما از ارتفاع ستونهای آپادانا کوتاهتر است. وجود صد ستون در تالار مرکزیِ مربع شکلِ این کاخ موجب شده است که آن را تالار یا کاخ صد ستون بنامند.
براساس تحقیقات هرتسفلد و یافتن لوحهای سنگی در گوشه جنوب شرقی تالار، بنای این کاخ در زمان خشایارشا در حدود 470ق.م آغاز و در زمان فرزند او اردشیر اول در حدود 450ق.م به پایان رسید. در هر ضلع این کاخ دو ورودی وجود دارد که درگاه آنها با نقش برجستههایی تزیین شده است.
یک صحنۀ بارعام چهار بار در هر طرف دو درگاه شمالی که از نظر ارتفاع بلندتر از درگاههای دیگر است، تکرار شده است. در بالای این صحنه اردشیر اول بر کرسی فرمانروایی نشسته است و روی به بیرون دارد. در برابر او دو عودسوز گذاشتهاند و مردی در جامۀ مادی، اندکی به جلو خم شده است و با دستی عصای حاجبان را گرفته و با دست دیگر، جلو دهانش را گرفته است. در پشت سر وی مردی ایستاده است که جامۀ پارسی دارد.
در پشت سر شاه نیز سه نفر ایستادهاند. یکی از آنان خواجهای درباری بوده که مگسپرانی را با یک دست بالای تاج پادشاه گرفته است و حولهای به دست دیگر دارد.
نفر دوم مردی است در جامۀ مادی که ترکش و کماندان و تبرزین و دیگر سلاحهای پادشاه را حمل میکند.
نفر سوم سربازی است پارسی که نیزه به دست ایستاده است. همۀ صحنه در یک قابی از گلهای دوازده پر، محاط بوده است و بالای سر پادشاه، لبۀ مزیّن سایهبان شاهی دیده میشود. به روایت شهبازی «فرّ ایرانی (قرص بالدار) را در میان دو صف از گاوان نر مقابل هم (در ردیف بالا) و شیران نر غران و متقابل (در پایین) نقش کردهاند».
علاوه بر این در هر درگاه پنج گروه ده نفری از سربازان (در پنج ردۀ مقابل هم) نقش شدهاند که بر این اساس دو درگاه صد ستون، مجموعۀ یکصد سرباز را در ده ردیف ده نفری نشان میدهند که به گونهای نشان دهندۀ ارتباط صد ستون و صد سرباز است که تاج و تخت پادشاهی متکی بر آنان بوده است.
درگاههای کوچکتر دیوارهای غربی و شرقی شاه (یا به باور برخی «دلاور شاهی» یا «پهلوان شاهی») را در حال نبرد با شیر و هیولا و موجودات خارقالعاده نشان میدهند.
درگاههای جنوبی هر کدام «برداشتن اورنگ شاهی توسط نمایندگان ملل» را نشان میدهند. اینها همان کسانی هستند که تصویر آنها بر درگاه شرقی «کاخ شورا» حک شده است، اما در این جا به صورت دو گروه 14 تایی تصویر شدهاند: 4 نفر در بالا، 5 نفر در میان و 5 نفر در ردیف پایین. در مورد کاربری این کاخ دیدگاه پژوهشگران متفاوت است. اشمیت این بنا را تالار تخت مینامد و آن را ویژه نگهداری و نمایش گنجینههای سلطنتی میداند. گدار و کرفتر حدس میزنند که این تالار برای بزرگداشت سپاهیان بوده است. شهبازی نیز این بنا را «تالار سلحشوران» خوانده است.
دروازۀ نیمه تمام
در جلو حیاط کاخ صد ستون آثاری از دروازهای وجود دارد که چون براساس شواهد موجود کارهای ساختمانی آن به پایان نرسیده و نیمه تمام رها شده بود، آن را «دروازه نیمهتمام» خواندهاند.
طرح کلی این دروازه مانند دروازۀ ملل است با این تفاوت که در دو جبهه شرقی و غربی تالار ستوندار و مربع شکل مرکزی آن دو اتاق طویل وجود داشته که احتمالاً برای محل نگهبانان در نظر گرفته شده بود.
این دروازه دو درگاه ورودی داشت، یکی در سمت خیابانی مستقیم که به دروازۀ ملل و سپس به پلکان اصلی ورودی ختم میشد و دیگری در سمت کاخ صد ستون. به عبارت دیگر این دروازه را برای آمدن افراد به کاخ صد ستون در هنگام برگزاری مراسم و آیینهای رسمی طراحی کرده بودند.
آرامگاهها
در دامنۀ کوه رحمت و مشرف به صفه تختجمشید و در ارتفاع 40 متری، دو آرامگاه مربوط به «اردشیر دوم» و «اردشیر سوم» به صورت فرورفتگی در کوه دیده میشود، اما معلوم نیست کدام آرامگاه متعلق به کدام «اردشیر» است. آرامگاه منسوب به داریوش سوم نیز در پشت تپهای در جنوب صفه تختجمشید وجود دارد که ناتمام رها شده است. این آرامگاهها از لحاظ کالبدی کمابیش دارای شکل و خصوصیات نسبتاً مشترکی هستند.
نمای هر آرامگاه به شکل یک چلیپا (صلیب) یا چهار بازو با سطح تقریباً مساوی است.
شاخه بالا یک آیین دینی و یا شاهی را نشان میدهد: شاه هخامنشی در جامۀ پارسی، کمان به دست بر روی سکویی سه پلهای ایستاده است و روی به آتشی دارد که بر فراز آتشدانی در حال اشتعال است. بر فراز صحنه، نقش انسان بالدار (فرّ کیانی) با حلقه و دست گشوده، نقش شده است و در گوشه راست، ماه را به صورت قرصی یا هلالی بزرگ در پایینش میبینیم.
سفرنامه فلاندن ـ کوست
در دو سوی مجلس سه جفت بزرگ زاده ایرانی در جامه پارسی (یا مادی) نقش شدهاند که با خودِ شاه هفت نفر میشوند، پادشاه و آتشدان بر روی تخت بزرگ شهریاری جای دارند که گوشههایش برجسته و به شکل نیم تنۀ شیر است و لبهاش با گل و بوته آراسته شده است. دو ردیف از نمایندگان ملل تابع با لباسهای محلی تخت را بر سر دست نگه داشتهاند. این افراد را از کتیبههایی که پهلویشان نوشته شده است، میتوان شناخت. (نام ملل تابع در قبل و شرح آن در مقاله نقش رستم ذکر شده است).
قسمت مرکزی جبهۀ آرامگاه منقوش است به نمای یک کاخ هخامنشی: در وسط دری است به عنوان نماد ورود به جهان دیگر و در دو سوی آن چهار نیم ستون به دیوار چسبیده با سر ستون گاو دو سر.
در درون آرامگاه صندوقهایی برای جای دادن کالبد مردگان تعبیه کردهاند که به شکل مکعب مستطیل و به ابعاد 20/1×2 متر میباشند.
برخی از محققان و از جمله شاپور شهبازی در مورد ویژگیهای دفن مردگان در ایران باستان معتقدند که: در دین ایرانیان باستان آب و آتش و خاک، سه آفریده مقدس اهورامزدا بودهاند و مقام بلندی داشتهاند، از این جهت آلودن آنان به پلیدی روا نبوده است. در باور ایرانیان باستان وقتی که جان از تن به در میرفت کالبد سرد میشد و اهریمن بر آن نفوذ مییافت و پلیدش میکرد. بنابراین، نمیتوانستند مرده را بسوزانند یا در آب افکنند و یا در خاک پنهان سازند. پس ناچار راههای دیگری یافته بودند. یکی دخمهنشینی بود. کالبد را بر بلندی و یا در جایی پرت و دور افتاده (این مکانها بعداً به دخمه شهرت یافت) میگذارند تا حیوانات و پرندگان گوشتخوار به زودی گوشتش را پاک کنند. (یعنی همان کاری که مار و مور و کرمها در مدت زیادی با مردۀ به خاک سپرده میکنند)، سپس استخوانها را میگذاردند آفتاب بخورد و پاک شود و سپس آنها را جمع کرده، در استخواندان (= استودان، ستودان) میگذاردند.
از این استودانها در گوشه و کنار تختجمشید (مثلاً در دامنۀ کوه در شمال شرقی صفه) فراوانی یافت میشود، اما راه دیگر این بود که کالبد را بشکافند و قسمتهای نرم را بیرون آورند و یا موم و یا انگلبین و مشک بیالایند و به اصطلاح «مومیایی» کنند و در درون صندوقهایی از سنگ بگذارند (تا نه آب، نه آتش و نه خاک را با آنها سر و کاری نباشد) و رویشان را محکم بگیرند. در ابتدا این «صندوقهای سنگی» را مثل یک خانه، سرپا میساختند، مثل آرامگاه کوروش در پاسارگاد و آرامگاه کمبوجیه دوم در همان جا (که آن را زندان سلیمان میخوانند) اما بعد داریوش و جانشینانش، آرامگاههای در سنگِ کوه کنده شده را ترجیح دادند و همه آرامگاهها را در تختجمشید و نقش رستم به یک وضع مشابه ساختند که مبیّن اعتقادات دینی آنان بود.
منابع: آثار تاریخی ایران، سیفالله کامبخش فرد، تهران، مؤسسه انتشارات تعاون سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه)، 1380، ص 146 / آثار عجم، فرصتالدوله شيرازى، انتشارات بامداد، 1362، ص 133، 135، 137،152،157ـ159،161، 165،169، 17، 179، 171ـ172، 181، 182ـ183، 185 / از زبان داریوش!، پروفسور هاید ماری کخ، ترجمه دکتر پرویز رجبی، نشر کارنگ، تهران، 1376، ص 35 / اقلیم پارس، سید محمدتقی مصطفوی، نشر تابان، تهران، 1364، ص 22، 334، 408 / بررسی و مرمت در تختجمشید و در اماکن باستانی فارس، آن بریت تیلیا، ترجمه کرامت الله افسر، تهران، 1354 / پارسه (تختجمشید)، علی سامی، شیراز، اداره کل فرهنگ و هنر فارس، 1348 / پایتختهای ایران، محمد یوسف کیانی، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1374، ص 147 / پرواز بر فراز شهرهای باستانی ایران، اریک ف. اشمیت، ترجمه آرمان شیشهگر، سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه)، تهران، 1376، ص 27 / پژوهشهای هخامنشی، پروفسور هاید ماری کخ، ترجمه امیرحسین شالچی، نشر آتیه، تهران، 1379 / تاریخ سیاسی هخامنشیان، پروفسور محمد آ. داندامایف، ترجمه: خشایار بهاری، نشر کارنگ، تهران، 1381 / تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، آلبرت اُمستد، ترجمه: محمد مقدم، تهران، 1372 / تخت جمشید، حسین سلطانزاده، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1384 / تختجمشید، مهرداد بهار، کتاب چشمه، تهران، 1373 / تختجمشید از نگاهی دیگر، حبیبالله پورعبدالله، شیراز، بنیاد فارس شناسی، 1377 / تختجمشید بارگاه تاریخ، دکتر پرویز رجبی، یساولی، تهران، 1378 / تختجمشید بنای میهنی ایراینان و انجمن همپُرسگی ملی، رضا مرادی غیاثآبادی، به کوشش داریوش نویدگویی، نوید شیراز، شیراز، 1379 / تمدن هخامنشی، علی سامی، ج اول، 1341 / جغرافیای تاریخی فارس، پاول شواتس، ترجمه کیکاوس جهانداری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1372، ص 40 / دانستنیهای نوین درباره هنر و معماری هخامنشی، اکبر تجویدی، تهران، 1355 / راهنمای مستند تخت جمشید، علیرضا شاپور شهبازی، مرودشت، بنیاد پژوهشی پارسه- پاسارگاد، 1384./ دانستنیهای نوین دربارۀ هنر وباستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنج ساله تختجمشید (سالهای 1347 تا 1352)، اکبر تجویدی، تهران، 1355 / دايرة المعارف فارسى، غلامحسين مصاحب، انتشارات فرانكلين، 1345، ج 1، ص 617 / راهنمای تختجمشید، نقش رستم و پاسارگاد، فرخ سعیدی، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1376 / سفرنامه دیالافوآ در زمان قاجاریه، ترجمه فرهوشی، کتابفروشی خیام، تهران، 1361، ص 378 / شرح مصور تختجمشید،ع.شاپور شهبازی، انتشارات بنداد تحقیقات هخامنشی، 2535/شکوه پارسیان سرزمین امپراطوران، گروه پژوهشگران، ترجمه ترانه قطب، موسسه فرهنگی و پژوهشی چاپ و نشر نظر، تهران، موسسه فرهنگی پژوهشی دانشنامه فارس، شیراز، 1382 / فارسنامه ابن بلخی، ابن بلخی، توضیح و تحشیه منصور رستگار فسایی، بنیاد فارسشناسی، 1374، ص 295 / فارسنامه ناصری، حاج ميرزا حسن حسينى فسايى، تصحيح و تحشيه منصور رستگار فسايى، اميركبير، تهران، 1367، ج 2، ص 1528 / فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی که به زبان آریایی نوشته شده، زلف نارمن شارپ، دانشکده ادبیات دانشگاه پهلوی شیراز، ص 72، 102، 117، 124 / فرهنگ فارسی، معین، دکتر محمد معین، امیرکبیر، تهران، 1356، ج 5، ص 381 / فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، نصرالله مشکاتی، وزارت فرهنگ و هنر، 1349، ص 127 / کاوشهای 12 ساله بنگاه علمی تختجمشید در پاسارگاد و تپههای ماقبل تاریخی مرودشت، علی سامی، گزارشهای باستان شناسی، ج دوم، 1331 / کتیبههای هخامنشی، پییر لوکوک، ترجمه نازیلا خلخالی، نشر پژوهش فرزان، تهران، 1382، ص 201 / کتیبههای هخامنشی، خط میخی پارسی باستان، رضا مرادی غیاثآبادی، انتشارات نوید، شیراز، 1380، ص 181، 211، 220، 226، 229 / گزارش کاوشها و عملیات انجام شده در تختجمشید در سال 1331 تا پایان 1338، علی سامی، گزارشهای باستان شناسی، 1338، ج چهارم، ص 198ـ278 / لغتنامه دهخدا، علىاكبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، 1372، ج 3، ص 969، ج 4، ص 4646، 4788، 5635ـ5654، 5689ـ5694، ج 5، ص 7219، 7361 ـ7362، ج11، ص15797، 15801ـ15810، 15813ـ15814، ج 14، ص 20750 / ماد هخامنشی، اشکانی، ساسانی، علیاکبر سرفراز و بهمن فیروزمندی، انتشارات عفاف، تهران، 1381 / مراکز فرهنگی فارس، مرکز انفورماتیک و مطالعات توسعه، سازمان برنامه و بودجه استان فارس، 1372، ج 1، ص 58 / معماري ايران، آ.پوپ. ترجمه غلامحسين صدريافشار، اروميه، انتشارات انزلي، 1366، ص 22 تا 36 / معماری ایران (دورۀ اسلامی)، محمدیوسف کیانی، جهاد دانشگاهی، تهران، 1366، ج 2، ص 239 / نقش برجسته تختجمشید، ناصر نوروز زاده چگینی، میراث فرهنگی، 1370، سال دوم، شمارههای 3 ـ4، ص 36 تا 44 / نقش برجستهها و حجاران تختجمشید، مایکل روز، ترجمه هوشنگ قیاسی نژاد، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1373 / نقش فرّ کیانی کوروش بزرگ، علی رضا شاپور شهبازی، باستانشناسی و هنر ایران، 1350، شماره 7 و 8، ص 52 تا 58 / نگرشی نو بر تختجمشید، اردشیر خورشیدیان، نشر ماکان، تهران، 1378 / ویژه نامه خبر، ویژه چهارمین نمایشگاه ایرانگردی، 25 مرداد، 1373، ص 4 / هنر ايران (در دوران ماد و هخامنشي)، رمان گيرشمن، ترجمه بهرام فرهوشي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1370، ص 136 تا 223 / هنر ايران باستاني، ديدت پرادا، ترجمه يوسف مجيدزاده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1383، ص 212 تا 227.