•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير
تخت جمشيد


تخت‌جمشید، نام مشهور برجسته‌ترین اثر معماری هخامنشیان است که در جلگه مرودشت و در 57 کیلومتری شمال شرقی شیراز در طول جغرافیایی 52 درجه و 54 دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی 29 درجه و 56 دقیقه شمالی قرار دارد.



منطقه تخت‌جمشید که غربیان آن را پرسه پُلیس (Persepolis) به معنی «شهر پارسیان» می‌خوانند در دوره هخامنشی پارسه (Parsa) نامیده می‌شد. پس از دوره هخامنشیان این محل به نام‌های صدستون، چهل‌ستون، چهل‌منار و از قرون میانه اسلامی‌چون ساخت ارگ پارسه را به جمشید پادشاه افسانه ای ایران نسبت می‌دادند، تخت‌جمشید خوانده شد. تخت‌جمشید در ارتفاع 1770 متری از سطح دریا و بر صخره‌ای در دامنۀ کوه رحمت بنا شده است. شکل آن، کثیرالاضلاعی است که ابعادش در شمال 300 متر، در شرق 430 متر، در جنوب 390 متر و در غرب 455 متر می‌باشد. مساحت آن کمی بیش از 125 هزار متر مربع و بنای آن در حدود سال 518 ق.م به فرمان داریوش بزرگ آغاز و تا حدود سال 450ق.م در زمان اردشیر اول ادامه یافت. برای آن که صفۀ تخت‌جمشید جهت ساختن ابنیه آماده باشد، لازم بود عملیات مقدماتی مهمی انجام گیرد. در حدود 125 هزار متر مربع از یک دامنۀ نامنظم سنگی می‌بایست مطابق نقشه معماران، به صورت یک تخت یا صفۀ درآید و قسمت‌های مرتفع تا اندازه مورد نظر، تراشیده و کوتاه شود و قسمت‌های گود از خاک و سنگ انباشته گردد. پس از انجام این مقدمات صفه تخت‌جمشید آمادۀ احداث کاخ‌ها و ساختمان‌ها گردید.
مرحله بعدی کار، به اتمام رسانیدن سطح صفه بود. صفه‌های مخصوص هر کاخ و ایوان‌های ساختمان‌های مورد نظر با هموار کردن و کندن نقاط مرتفع احداث می‌گردید و در هنگام ضرورت مصالح ساختمانی در محل‌های لازم افزوده می‌شد تا شالوده‌های مستطیلی‌شکل این ابنیه، تکمیل و آماده باشد. بنابر آن‌چه اشمیت در کتاب تخت‌جمشید خود آورده، این مرحله از عملیات ساختمانی، هم زمان و مطابق بوده است با حفر تونل‌های عمده مجاری فاضلاب زیرزمینی در صخره طبیعی و ساختمان بعضی قسمت‌های آن و هم‌چنین آب‌روُهای فرعی که برای محافظت ابنیه‌ای که توسط داریوش و معمارانش طرح ریزی شده بود، ساخته می‌شد. بلندی صفه از سطح زمین‌های اطراف متفاوت است، ولی ارتفاع دیوار در محل ورودی و پلکان صفه برابر با 71/11 متر است و در محل ساختمان‌ها ارتفاع به 14 تا 15 متر می‌رسد.



چنان که کالمایر نیز اشاره می‌کند، مصالحی که در ساختن تخت‌جمشید به کار رفته، عبارتند از: خشت بزرگ (33×33×12 سانتی‌متر) آجر و آجر لعابدار، ملاط قیر، اندود گچی که رنگی بوده و برای پوشاندن کف یا تزیین ستون‌های چوبی به کار رفته است، چوب برای شاه‌تیرها و درها و ستون‌های کوچک، سنگ یا آهک سفید که از معدن‌های نزدیک می‌آوردند و آهک سیاه مرمرنما که از معدن‌های مجدآباد در چهل کیلومتری غرب تخت‌جمشید آورده می‌شد. سنگ‌ها را در همان معدن نیم تراش می‌کردند و درگاه‌ها و ستون‌ها و زیرستون‌ها را در جای نصب، از بالا به پایین تمام تراش می‌نمودند و قلم‌ها و تیشه‌ها و ابزارهای زبره‌تراشی و نرم‌تراشی متعدد را در مراحل مختلف به کار می‌گرفتند. برای بالا کشیدن سنگ‌ها از داربست و قرقره و نیروی انسانی بهره می‌گرفتند. در جفت کردن سنگ‌ها ملاط به کار نمی‌بردند، بلکه آنها را با بست‌های آهنی به هم می‌پیوستند. نایلندر معتقد است که این بست‌ها در آغاز دم‌چلچله‌ای بود و بعد کمی‌ مستطیلی شد و سرانجام راست و مستطیل کامل گشت به همین سبب این بست‌ها برای تاریخ‌گذاری بناهای هخامنشی دارای اهمیتند. شهبازی بر آن است که روی بست‌ها را با سرب پر می‌کردند و صیقل می‌دادند. دیوارها را با خشت خام می‌ساختند و رویشان را با اندود رنگین یا کاشی مزیّن به نقوش مختلف می‌پوشانیدند. نورگیری‌‌ـ چنان که بازسازی‌های کرفتر (F.Krefter) نشان می‌دهد ـ با روزنه‌های دیوارها و بلندتر کردن بناهای داخلی و دریچه‌دار کردن آنها انجام می‌شد. تا آن جا که می‌دانیم بر فراز صفه تخت‌جمشید علاوه بر ابنیه استحکامی و استحفاظی به ترتیب احداث ساختمان‌های کاخ آپادانا، تالار شورا، کاخ داریوش اول و خزانه اصلی در نظر گرفته شده بود.کاخ آپادانا در زمان حیات داریوش به اتمام نرسید و کتیبه‌ای از خشایارشا بر روی کاشی‌هایی که قسمتی از نمای دیوار خارجی را زینت می‌بخشد، حاکی از این است که خشایارشا کار پدرش را به پایان برده است. دربارۀ تاریخ ساخت تالار شورا (کاخ مرکزی یا سه دروازه) هیچ‌گونه سند مکتوبی در دست نیست.دربارۀ کاخ اختصاصی داریوش (تچر) باید گفت که کتیبه‌هایی که به نام او بالای درگاه‌ها و پنجره‌ها و طاقچه‌ها و بر روی نقش برجسته‌ای از تصویر پادشاه نقر شده است، روشن می‌کند که او ساختمان را آغاز کرده، ولی خشایارشا آن را به اتمام رسانیده است.


به نظر اشمیت صرف نظر از قسمتی از ساختمان‌های برج و باروی دفاعی و مقر پادگان که در ردیف استحکامات قرار دارد، شاید خزانه اصلی اولین ساختمانی بوده، که در صفۀ تخت‌جمشید در زمان داریوش به پایان رسیده است. داریوش در شش کیلومتری شمال غربی صفه تخت‌جمشید آرامگاه با عظمتی در صخرۀ کوهستانی از سنگ آهک برای خود ساخت که اکنون به نام نقش رستم خوانده می‌شود. (--->نقش رستم) به جز کتیبه مفصل و مشروح آن که گمان می‌رود کمی قبل یا بعد از مرگ داریوش (486ق.م) نقر شده باشد، نمای آرامگاه وی که با دقت و ظرافت حجاری شده، توسط جانشینان او تقلید شده است. خشایارشا پسر و جانشین داریوش ساختمان آپادانا و کاخ اختصاصی پدرش (تََچَر) را به اتمام رسانید و علاوه بر آن بنای دروازه ملل، کاخ اختصاصی خود و حرمسرا را پی‌ریخت و طرح خزانه را تغییر داد و ساختمان کاخ صدستون یا تالار تخت را بنا نمود. خشایارشا کاخ اختصاصی خود را به موجب کتیبه‌های پلکان که منتهی به حیاط می‌شود، هَدیش نامیده است. کثرت الواح مربوط به امور اداری در بیستمین سال سلطنت خشایارشا حاکی از فعالیت‌های ساختمانی در این زمان است. کاخ صدستون (تالار تخت) مربوط به همین دوره است. برحسب نظریه اشمیت کاخ صد ستون برای نگهداری و به منظور نمایش نفایس سلطنتی ساخته شده بود. آرامگاه واقع در سمت شرق آرامگاه داریوش در نقش رستم مقبره خشایارشا شناخته شده است. (--->نقش رستم) .در کتاب آثار تاریخی ایران کامبخش فرد آمده که در کتیبه، شالوده بنای کاخ صدستون و تکمیل ساختمان به پسر خشایارشا یعنی اردشیر اول نسبت داده شده است. چهار کتیبه خزانه مربوط به فعالیت‌های ساختمانی اردشیر اول است. شاید درون دخمه‌ای که در غرب آرامگاه داریوش اول قرار دارد، اردشیر اول همراه همسر و فرزندش خشایارشای‌دوم که فقط یک ماه ونیم سلطنت کرد و به دست برادر ناتنی خود سکیدیانوس (Secydianus) در شوش کشته شد، مدفون باشد. سکیدیانوس نیز پس از شش ماه و نیم سلطنت به دست برادر ناتنی دیگر یعنی اخس (Ochus) کشته شد و اخس به نام داریوش دوم بر تخت سلطنت نشست. از فعالیت‌های ساختمانی خشایارشای دوم و سکیدیانوس طبعاً نشانه‌ای در دست نیست، اما داریوش دوم نیز که نوزده سال سلطنت کرد، جز آرامگاه خود را که ظاهراً غربی‌ترین بنای چهار آرامگاه سنگی در کوهستان نقش رستم است. (--->نقش رستم) بنای دیگری در منطقه تخت‌جمشید احداث نکرده است.


اردشیر دوم پسر داریوش دوم بیش از سایر سلاطین هخامنشی یعنی مدت چهل‌وشش سال سلطنت کرد، ولی چنان که اشمیت نیز می‌گوید با این که اسناد کتبی حاکی از احداث ساختمان‌های بزرگ در شوش و اکباتان مربوط به دوران سلطنت این پادشاه وجود دارد، تنها ساختمانی که از این پادشاه در تخت‌جمشید باقی مانده است، آرامگاه اوست و چون در نزدیک آرامگاه‌های نیاکانش جای مناسبی وجود نداشته، مقبرۀ او در دامنۀ کوه رحمت ساخته شد و این محل برای دفن اجساد پادشاهان بعد از داریوش دوم انتخاب شد. در ساخت نمای این آرامگاه نه تنها از نقوش آرامگاه داریوش پیروی کرده‌اند بلکه کتیبه‌های معروف ملل حمل‌کنندۀ اورنگ شاهی نیز عیناً نقر شده است. فعالیت‌های ساختمانی در تخت‌جمشید پس از یک وقفه طولانی در زمان اردشیر سوم ازسر گرفته شد. اردشیر تا زمانی که کاخ اختصاصی خود را در مجموعه‌ای از چندین بنای مربوط به خشایارشا ساخت، در کاخ اختصاصی داریوش اول می‌زیست و براساس کتیبه‌ای که از او در محل پلکان غربی کاخ داریوش یافته شده، مسلم گردیده که وی نمای این پلکان و تزیینات و نقوش برجسته آن را تکمیل کرده است. یکی از آرامگاه‌های بالای صفه تخت‌جمشید در جانب شمال، به اردشیر سوم تعلق دارد. از داریوش سوم نیز اثر قابل توجهی در تخت‌جمشید دیده نمی‌شود. تنها اثری که تا حدی با اطمینان می‌توان به آخرین پادشاه هخامنشی نسبت داد، آرامگاهی است که در مراحل اولیه ساختمان بوده و به صورت نیمه‌تراش در کوهی به فاصله پانصدمتری جنوب صفه واقع شده و به خوبی معلوم است که تصمیم داشتند این آرامگاه را با نمای معمول آرامگاه‌های دیگر شاهان هخامنشی به انجام برسانند، ولی توفیق نیافته‌اند. در سال‌های1312 و 1313( 1933م و 1934م ) ضمن حفریات تخت‌جمشید، در دیوار استحکامات، چندین هزار لوح گلی با متن‌هایی به خط میخی عیلامی به دست آمد. این لوح‌ها در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ نوشته شده و تاریخ آن سیزدهمین تا بیست‌وهشتمین سال فرمانروایی داریوش یعنی از سال 509 تا 494ب.م را در بر می‌گیرد. این مجموعه بخش کوچکی است از بایگانی واقعی دیوان شاهی. لوح‌ها به صورت خام نگهداری می‌شد، اما وقتی اسکندر در سال 330ق.م پس از تسخیر تخت‌جمشید مجموعۀ کاخ‌ها را به آتش کشید، در حالی که تعداد نامشخصی از لوح‌ها برای همیشه نابود شد، تصادفاً بخشی از آنها در لهیب آتشی بزرگ پخته شد و محفوظ ماند. بنابر آن چه هاید ماری کخ در کتاب از زبان داریوش خود آورده، بازخوانی این لوح‌ها علاوه بر این که یافته‌های باستان‌شناسی را در مورد چگونگی ساخت مجموعه تخت‌جمشید تکمیل کرد، نشان داد که در ساخت این مجموعۀ عظیم از کارگران و هنرمندانی استفاده شده که در مقابل کار و هنر خود، دستمزد دریافت می‌کردند و هم چنین از مرخصی، جیره‌های غذایی و نوعی تأمین اجتماعی برخوردار بودند.


پلکان‌های ورودی به تخت‌جمشید


پلکان‌های باشکوه صفه در شمال غربی بنا، ساخته خشایارشا است که امروز هم راه رسمی ورودی به صفه است و مشتمل بر یک جفت پلکان‌های قرینه است که هر پلکان 111 پله و هر پله 90/6 متر طول، 38 سانتی‌متر عرض و 10 سانتی‌متر ارتفاع دارد.



پلکان‌های مزبور در عقب‌رفتگی دیوار صفه احداث شده و از کف زمین جلگه به اندازه یک پله بالاتر است. دو رشته پلکان هر کدام مشتمل بر 63 پله به پاگرد میانی می‌رسد. در پاگرد، پلکان‌ها در جهت مخالف ادامه یافته و با 48 پلۀ دیگر به سطح صفه می‌رسد که ارتفاع آن از سطح زمین 71/11 متر است. در حاشیه بیرونی پلکان‌ها، دندانه‌ها و کنگره‌های اصلی باقی مانده است. مصالح پلکان‌ها، تخته سنگ‌های تراشیده و بدون ملاط است که مانند پوسته دیوارهای صفه با بند و بست آهنی و سرب مستحکم شده‌اند. هرتسفلد این راه‌پله را بهترین پلکانی دانسته که تا به حال ساخته شده است، گروهی دلیل کم ارتفاعی پله‌ها را آن می‌دانند که اسب سواران به آسانی از آن بالا روند، اما شهبازی این امر را خلاف آداب درباری دانسته و دلیل عریض و کم‌ارتفاع بودن پله‌ها را مجالی می‌داند که عده زیادی از بزرگان هخامنشی به اتفاق و گفتگو از آن‌ها بالا روند. هرتسفلد معتقد بود که این پلکان‌ها تنها راه ورودی صفه بوده است، اما شهبازی معتقد است به جز ورودی جنوبی که بعدها مسدود شده است، در گوشه شمال غربی صفه نیز ورودی کوچکی وجود داشته و اشمیت نیز به احتمال وجود ورودی‌هایی برای خدمه و حمل و نقل لوازم مورد نیاز اشاره کرده است.


دروازه ملل


پس از بالا آمدن از پلکان‌های ورودی، به فاصله 22 متری از لبۀ صفه، کاخ کوچکی است که آن را دروازۀ ملل می‌خوانند زیرا که نمایندگان همۀ قبایل تابع کشور ایران بدان وارد می‌شده، سپس به سوی کاخ‌های بار می‌رفته‌اند.



این بنا مشتمل است بر تالاری با دیوارهای خشتی ستبر، سه درگاه عظیم و چهارستون رفیع که ستونش را نگه می‌داشته‌اند. بنابر آنچه در شرح مصور تخت‌جمشید آمده، تالار 5/612 متر مربع وسعت دارد (هر ضلعش 75/24 متر است) و بامش 18 متر بلندتر از سطح جلوخان پلکان‌های ورودی بوده و به عبارت دیگر، تیغه کنگره‌هایش نزدیک به 33 متر از سطح دشت (در کنار دیوار صفه) بالاتر بوده است. ستون‌هایش کمی بیشتر از 5/16 متر ارتفاع داشته‌اند. در دو طرف درگاه ورودی (دروازه غربی) پیکر عظیم دو گاو نر و در دو سوی درگاه خروجی (دروازه شرقی) پیکر دو گاو بالدار با سر انسان وجود دارد. هرتسفلد حجاری‌‌های صورت انسان + بال عقاب + بدن گاو را متأثر از هنر آشور از طریق حجاری‌ها و معماری اورارتو دانسته است، ولی تعبیر آن جمع اندیشه و فکر انسانی، بلند پروازی عقاب و برکت و قوت گاو است.



اگر چه ممکن است پایه اولیه این بنا را داریوش شاه گذاشته باشد، اما براساس کتیبه‌ای که به سه زبان و سه خط فارسی باستان، عیلامی و بابلی یا آکدی از خشایارشا در بنا نقر شده است، این بنا را خشایارشا به پایان رسانده است. مضمون هر کتیبه به هر سه زبان یکسان و ترجمه آن به روایت شارپ در کتاب فرمان‌های شاهنشاهان هخامنشی چنین است: «خدای بزرگ اهورمزداست که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که خوشبختی مردمان را آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یکی را شاه بسیاری، یکی را سرور بسیاری. من [هستم] خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهایی که مردم گوناگونی دارند، شاه این جهان فراخ و دور، پسر داریوش شاه هخامنشی. گوید خشایارشا شاه این بارگاه همه ملل (دوورثیم ویسه دهیوم) را من به توفیق اهورمزدا ساختم. بسا ساختمان‌های خوب دیگر در این پارسه (= تخت‌جمشید) کرده آمد، که من برآوردم و پدرم برپا کرد. هر آن بنایی که زیبا می‌نماید، همه را به تأیید اهورمزدا، ما ساختیم. گوید خشایارشا شاه، اهورمزدا مرا بپایاد و کشورم را و هر چه بر دست من ساخته آمد و هر چه بر دست پدرم برپا گشته، این‌ها را نیز اهورمزدا بپایاد!».



آپادانا


آپادانا یا کاخ بار داریوش و خشایارشا که اشمیت آن را «عالی‌ترین و باشکوه‌ترین و وسیع‌ترین ساختمان‌های تخت‌جمشید» خوانده، مشتمل است بر یک تالار چهارگوش مرکزی با 36 ستون و سه ایوان، هر یک با 12 ستون، در بخش‌های شمالی، شرقی و غربی و چهار برج در چهار گوشۀ بیرونی تالار و یک رشته اتاق نگهبانی در جنوب. برای رفتن به درون این کاخ دو پلکان دو طرفی، یکی در سمت شمال چسبیده به ایوان شمالی و یکی در سمت مشرق متصل به ایوان شرقی وجود دارد. دیوارهای این پلکان‌ها و پیش‌بست آنها مزیّن به نقوش و کتیبه‌های باشکوهی است. از 72 ستونی که روزی سقف آپادانا و ایوان‌هایش را برپا می‌داشته‌اند، امروز تنها 14 ستون برپاست. تالار مرکزی این کاخ مربع شکل و با ابعاد 5/60 × 5/60 متر و مساحت تالار اندکی بیش از 3600 متر مربع است که در هر ضلع آن شش ردیف ستون وجود داشته که سقف آن را در ارتفاعی نزدیک به 20 متر نگه‌داری می‌کرده است.



سفرنامه فلاندن ـ کوست


ساخت بنای «آپادانا» در سال 515ق.م به فرمان داریوش بزرگ آغاز شد و پس از سی سال کار، در دوران فرمانروایی «خشایارشا» پایان یافت. اهمیت این کاخ زمانی بیشتر مشخص شد که در سال 1313 باستان‌شناس آلمانی فریدریش کرفتر (Friedrich Krefter) چهار لوح زرین و سیمین را که از طلا و نقرۀ خالص ساخته شده بود و ابعاد آن 33×33 سانتی‌متر و قطر آن 5/1 سانتی‌متر بود، در گوشه‌های شمال شرقی و جنوب شرقی دیوار تالار مرکزی در جعبه‌های سنگی به ابعاد 45×45×15 سانتی‌متر کشف کرد. بر روی هر یک از این لوح‌ها متنی را به سه زبان فارسی‌باستان، عیلامی و بابلی به خط میخی کنده‌اند که ترجمه آن براساس کتاب راهنمای جامع تخت‌جمشید چنین است:
«داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپه، یک هخامنشی.
داریوش شاه گوید: این است کشوری که من دارم. از [جایگاه] سکاهایی که آن سوی سغدند تا برسد به حبشه، از هندوستان تا برسد به لودیه، که آن را اهورمزدا، مَهِسِت خدایان، به من بخشیده است. اهورمزدا مرا و این خاندان شاهی‌ام را بپاید».
علاوه بر تالار مرکزی، برج‌های آپادانا، ایوان شمالی، ایوان غربی، ایوان شرقی و محوطه جنوب آپادانا بخش‌های دیگری از این کاخ را تشکیل می‌دهند.
به باور شاپور شهبازی «زیباترین و با اهمیت‌ترین قسمت آپادانا و شاید همه تخت‌جمشید ایوان شرقی آن است که نقش‌های زیبایش شکوه و گیرایی بی‌مانندی دارد».
مهم‌ترین ویژگی ایوان‌های شرقی و شمالی پلکان‌های آنهاست. هر یک از این پلکان‌ها 81 متر طول دارد.



پلکان شمالی پس از آتش سوزی و ویرانی تخت‌جمشید از خاک بیرون مانده بود و گرچه توجه تمامی بازدید کنندگان از تخت‌جمشید به ویژه جهانگردان اروپایی قرون اخیر را به خود جلب کرده، اما بر اثر عوامل جوی و آسیب‌های تاریخی صدمات فراوانی دیده است، اما نقش‌های پلکان شرقی تا سال 1312 (1932م) در زیر خاک مدفون و از گزند آسیب‌ها در امان بوده و هم اکنون وضعیت محافظتی خوبی دارد. نقش‌ها، قرینه تصاویر حجاری شده بر دیوار ایوان پلکان شمالی‌اند و شهبازی پس از اشمیت با پژوهش‌های خود زادگاه هر یک از نمایندگان را در کتاب شرح مصور تخت‌جمشید به شرح زیر معرفی کرده است:



1. مادها: نُه نفرند که با نیم تنه و شلوار چرمین و چکمه آمده‌اند. رهبر گروه تیغ کوتاه مادی (اکی نکیز) به کمر آویخته و کلاه معمولی مادی ـ یعنی گرد و نمدی ـ به سر دارد. بقیه بی‌اسلحه‌اند و کلاه سه قبه‌ای بزرگی که مثل دستار و شال گردن، چانه ورخان و پشت گردن را می‌پوشاند، به سر دارند. هدایایشان عبارت است از:
سبو، کاسه، تیغ مادی با نیام و یراق، طوق و دستبند، جبه، قبا و شلوار مادی. یک حاجب «پارسی» این گروه را هدایت می‌کند.



2. خوزی‌ها: شش نفرند که با قبا و دامن چیندار و نیم‌چکمه بند شدۀ شش سوراخی آمده‌اند و به جای کلاه، موی‌بند مشهور به میترا بر سر دارند که به پشت سر گره می‌خورد و کاملاً بی‌اسلحه‌اند. هدایایشان عبارت است از: یک جفت کمان تزیینی با دو سری که مانند کلۀ اردک درست شده؛ یک جفت خنجر «پارسی» که قبضۀ دندانه‌دار و دستۀ دم چلچله‌ای دارند و در نیامند، یک ماده شیر و دو توله شیر. ماده شیر با حالتی نگران و خشمناک سر بر گردانده، توله‌هایش را که دو شیربان به زور گرفته و می‌آورند، می‌نگرد. حاجبی در جامۀ مادی و با تیغ و کمر، این گروه را هدایت می‌کند.



3. ارمنی‌ها: سه نفرند که جامۀ مادی دارند، اما باشلقشان را نبسته، یعنی طوری پوشیده‌اند که دنباله‌هایش از روی موی سر به پایین می‌افتد و چانه و رخسار را پنهان نمی‌سازد. هدایایشان اسبی است با یال و یراق آراسته و دم‌گره خورده و سبویی با دستۀ عقاب‌وار و بسیار آراسته که دستۀ مقدم آن با نوعی آبریز مجهز شده است. یک حاجب در جامۀ «پارسی» این‌ها را هدایت می‌کند.



4. هراتیان: چهار نفرند که جبۀ و شلوار چسبان مادی دارند و چکمۀ بلند به پا کرده‌اند و سر و گردن و چانه‌ و رخسار را با شالی بزرگ و چند لایه‌ای پیچیده‌اند. رهبر گروه، ردای مادی هم به تن دارد و این مبیّن مقام بلندش می‌باشد. هدایای این‌ها مشتمل است بر ظروف دهان گشاد جام مانند، شتر دو کوهانه و پوست جانوری وحشی (شاید پلنگ سیاه). حاجبی در جامۀ پارسی این گروه را هدایت می‌کند.



5. بابلیان: شش نفرند. کلاه زنگوله‌ای شکل بلند منگوله‌ای به سر دارند و قبایی عباوار و گشاد و کفشی تخت پوشیده‌اند. هدایایشان عبارت است از: پیاله‌های آراسته، عبا و یا ردای بافتۀ چین‌داری که حاشیۀ تورمانند و گلدوزی شده‌اش به خوبی نمایان است و گاوکوهان‌دار. رهبر گروه دست را بالا آورده، حالت سخن گفتن گرفته است. حاجبی در جامۀ مادی این دسته را هدایت می‌کند.



6. لودیه‌ای‌ها: شش نفرند و جبۀ ظریف چین خورده‌ای از پارچۀ نازک و چسبان به تن دارند و شالی به طور مایل بر آن بسته‌اند، ساق پایشان لخت است و نیم چکمۀ نوک برگشته به پا کرده‌اند. چهار نفر اول دستاری چون مخروط کند نوکی به سر دارند، ولی دو نفر دیگر سر برهنه‌اند. همۀ آنها یک حلقۀ منفرد از موی سر را از پشت گوش تا به گردن آویخته‌اند. هدایای این گروه عبارتند از: گلدان‌های بسیار آراسته با شیارهای عمودی و دسته‌هایی به شکل گاو بالدار، کاسه‌های ساده، بازوبندهای بسیار شاهانه که دو سرشان همچون شیر دال درست شده و گردونه‌ای سواری که دو نریان کوچک اندام و با زمام و دم آراسته، آن را می‌کشند. میخ محور چرخ این گردونه را هم مانند گردونۀ شاهی، به صورت آدمکی دست به سینه ایستاده، درست کرده‌اند. حاجبی در جامۀ پارسی این گروه را هدایت می‌کند.



7. رخجی‌های افغانستان: چهار نفرند و جبه و شلوار مادی و شال چند لایه‌ای دارند که سر و گردن و رخسار و چانه را می‌پوشاند. چکمۀ بلند به پا کرده‌اند و شلوار را در آن فرو برده‌اند. هدایایشان کاسۀ جام مانند، شتر دو کوهانۀ زنگوله‌دار و پوست جانوری وحشی می‌باشد. حاجبی در جامۀ مادی هدایتشان می‌کند.



8. آشوریان بین‌النهرین: هفت نفرند که جبۀ بلندی از جنس پارچۀ کلفت (پشمین) ولی با آستین کوتاه پوشیده‌اند و شال نازکی به کمر بسته، نیم چکمه‌ای که درجلو بندی چون پروانه خورده است، به پا کرده‌اند و دستاری چند رشته‌ای به سر می‌پیچیده‌اند. رهبر گروه دست خود را به علامت احترام و یا سخن گفتن بالا آورده و دنبال سر حاجبی که در جامۀ پارسی است، گام برمی‌دارد. هدایای این دسته عبارت ‌است از: کاسه‌های بزرگ پیاله مانند، پوست برۀ کوچک، جبه عبا مانند و قوچ‌های زیبای پروار.



9. کاپادوکیه‌ای‌ها: پنج نفرند که جامۀ مادی پوشیده‌اند و کلاهشان باشلق قبه‌دار است. روی نیم تنه ردایی بر دوش افکنده‌اند که توسط یک سوزن قفلی شبیه بازو و دستی خم شده، در جلو سینه بسته گشته است. پیشکش‌های اینان نریانی درشت اندام با یال و دم گره خورده، جبۀ مادی و شلواری که پای پوش (جوراب) آن سر خود است، می‌باشد. حاجبی در جامۀ مادی این گروه را هدایت می‌کند.



10. مصریان: قسمت اعظم این نقش از میان رفته، پیداست که این گروه شش نفر بوده‌اند و با جبۀ بلند قبامانندی که تا قوزک پا می‌رسیده و حاشیۀ پایینی‌اش راه راه و ریشه‌دار بوده، ولی بی‌کفش آمده‌اند. نفر چهارم شال‌گردنی (از کرباس) و نفر پنجم ورزاوی نیرومند، هدیه می‌کنند. حاجبی در جامۀ پارسی این گروه را پیش می‌برد.



11. سکاییان تیزخود: شش نفرند و کلاه بلند و نوک تیز و محاسن صاف دارند. جامۀ آنان درست مانند جامۀ مادهاست. به علاوه، این گروه، اسلحه هم دارند: همه تیغ کوتاه مادی به کمر آویخته‌اند و رهبر گروه کمان‌دان بزرگ ایرانی بر پهلو دارد. پیشکش‌های این گروه عبارت است از: نریانی درشت اندام، با دم و یال آراسته و یراق کامل، دستبندهایی با سر حیوانات، جبه‌های مادی، شلوار مادی جوراب‌دار. حاجبی در جامۀ مادی این گروه را هدایت می‌کند.



12. ایونیه‌ای‌ها: از تعداد زیاد افراد این هیأت پیداست که اهمیت فراوان داشته. اینان جبه‌ای (کتانی یا پشمین) که میان ساق پا می‌رسد و عبایی پهن از پارچۀ نازک و مزیّن به منگوله‌هایی کوچک، دارند و نیم چکمه‌ای نوک برگشته به پا کرده‌اند. پیشکش‌های این افراد عبارت است از: کاسه‌های جام مانند و پیاله‌وار، قواره تاشدۀ پارچه (از پشم)، عبای تاشدۀ آراسته و کلاف‌های کروی پشم تابیده و رشته که احتمالاً با رنگی کمیاب و پرارزش رنگین شده بود. حاجبی در جامۀ پارسی این گروه را هدایت می‌کند.



13. بلخیان: چهار نفرند. مقام والایشان از گوشوار و محاسن صاف و نسبتاً بلندشان پیداست. قبای کمردار مادی و شلوار سواری با پای‌پوش سر خود و دستمالی زلف پوش و دنباله‌دار، پوشیده‌اند. هدایای‌شان کاسه‌های بهادار و شتر دو کوهانۀ زنگوله‌دار می‌باشد. حاجبی در جامۀ مادی هدایتشان می‌کند.



14. گنداریان درّه کابل : شش نفرند که قبای نازک با آستین نیم بلند و لنگ کوتاه و ردای بلند و مستطیل شکل و منگوله‌دار پوشیده‌اند و به جای کلاه، رشته‌ای پارچه‌ای به سر بسته‌اند. هدایای‌شان عبارت است از: گاو نر کوهان‌دار، سپر بزرگ و گرد و نیزه. حاجبی در جامۀ پارسی هدایتشان می‌کند .



15. پارثوی‌ها (خراسانیان کهن): چهار نفرند با موی بند دیهیم‌وار، قبای کمردار مادی، شلوار گشاد و چین افقی‌دار که با بند بر ساق پا بسته شده و نیم چکمه. محاسن آنان صاف و ریششان نسبتاً بلند است. هدایایشان مشتمل است بر کاسه‌های جام مانند با شیارهای افقی، پیاله‌های آراسته به خطوط افقی و با لبۀ مزیّن به گلبرگ‌های عمودی و یک شتر دوکوهانۀ زنگوله‌دار. حاجبی در جامۀ مادی آنان را هدایت می‌کند.



16. اَسَه˚ گرتیان (ساگارتیان کنارۀ ماد): پنج نفرند که درست مانند مادهای گروه یکم جامه پوشیده‌اند و هدیه‌شان هم شبیه هدیۀ مادهاست، از این روی باید از قوم مادی (مثل ساگارتیان مادی) باشند. رهبر گروه کلاه‌ گرد دارد و نفرات دوم و چهارم گروه باشلق بسته و نفر سوم و پنجم باشلق نبسته دارند. هدایای آنان جبۀ مادی، شلوار و اسب یال و دم آراسته است؛ حاجبی در جامۀ پارسی هدایتشان می‌کند.



17. سکاهای هوم پرست: پنج نفرند که کلاه کمی نوک‌ تیز و باشلق‌وار، قبای جبه مانند و اریب بریده شده و شلوار گشادی که پایینش را بسته‌اند، پوشیده‌اند. کفش ساده، محاسن صاف و ریش نسبتاً بلند دارند. همه با اسلحه آمده‌اند و کمان‌دان بزرگ ایرانی بر ران آویخته‌اند. این خصوصیات نمایندۀ مقام والای آنان می‌باشد. هدایایشان عبارت است از اکی‌نکیز (تیغ مادی) با نیام و یراق، بازوبند، تبرزین جنگی و اسب سواری. نریان این‌ها دم کشیدۀ گره نخورده دارد. یک حاجب در لباس مادی آنان را هدایت می‌کند.



18. هندوان: پنج نفرند. رهبر گروه عبایی نازک به تن و صندل به پا دارد؛ بقیه فقط لنگی به کمر آویخته‌اند. محاسن‌شان صاف است و سربند پهنی پوشیده‌اند که هر دو انتهایش را پشت سر گره زده‌اند. هدایای‌شان عبارت است از: کیسه‌هایی که حاوی ادویۀ گرانبها و یا خاک زر می‌باشد و توسط ترازویی که یکی از هندوان بر دوش گرفته، آورده می‌شود، گور خر و یا قاطر و تبر دو دمۀ جنگی. حاجبی در جامۀ پارسی آنان را هدایت می‌کند.



19. سکاهای اروپایی (تراکیه‌ای): از این گروه به بعد، افراد را در جای تنگی در شیب پلکان حجاری کرده‌اند و به همین دلیل ناچار شده‌اند از تفضیل هیأت‌ها بکاهند. این گروه چهار نفرند. کلاه نوک تیز و باشلق‌دار دارند و جبه‌ای بلند و بی‌کمر و نیم چکمه‌ای نوک تخت پوشیده‌اند. هدایایشان عبارت است از: سپرنئین و گرد، نیزه و نریانی کشیده اندام که دُمش گره نخورده مانده است. حاجبی در لباس مادی آنان را هدایت می‌کند.



20. تازیان ناحیۀ اردن و فلسطین: سه نفرند که با قبای پیراهن مانند و عبای نازک منگوله‌دار و محاسن صاف و کفش صندل، آمده‌اند. هدایایشان عبایی تا کرده، با حاشیۀ قلابدوزی و چهار گوشۀ منگوله‌دار و یک شتر جمازه، با یک دست لجام کامل می‌باشد. حاجبی در جامۀ پارسی هدایتشان می‌کند.



21. زرنگیان (سیستانیان باستانی)؟: این گروه چهار نفرند. جبۀ کمردار بلند آستین مادی و بر روی آن شالی از پارچۀ نازک دارند؛ به جای کلاه، موی‌بندی صاف و دیهیم‌وار به سر گذارده‌اند و شلوار مادی پوشیده‌اند. هدایای‌شان سپر گرد حاشیه‌دار، نیزه و گاونر پیچیده شاخی می‌باشد. حاجبی در جامۀ مادی هدایتشان می‌کند.



22. لیبی‌ها: سه نفرند که قبا و روی آن عبایی با حاشیۀ مضرس پوشیده‌اند، اما سر و پایشان تهی است. هدایا‌یشان نیزه، غزال آفریقایی و گردونه‌ای دو اسبی می‌باشد. یک حاجب در جامۀ پارسی آنان را هدایت می‌کند.



23. حبشیان: سه نفرند که به صورت زنگیان کوتاه اندام و پیچیده موی و پهن بینی مجسم شده‌اند. دامنی جلو باز و شال پوشیده‌اند. رهبر گروه برهنه پای و دو نفر دیگر با صندل آمده‌اند. هدایایشان عبارت است از: یک قوطی در بسته که احتمالاً محتوی عطریات و یا روغن خوشبوی بوده، دندان فیل (عاج) و یک نوع زرافّه. حاجبی در جامۀ مادی آنان را رهبری می‌کند.



در زیر نقوش گروه‌های 19، 20، 21، و 22 و بر روی مثلث ناشی از شیب پلکان، نقش شیرگاوشکن و درختان نخل تکرار شده است. نقش شیرگاوشکن که در آن شیری بر پشت گاو پریده و در حال دریدن اوست، چندین بار در نقوش تخت‌جمشید تکرار شده است.



پژوهشگران در تفسیر این صحنه نظریه‌های گوناگون ارایه داده‌اند که یکی از آنها با مراسم نوروز یا «جشن ملی و شاهانه» که از ایام باستان تا دوران اخیر مرسوم بوده، سازگارتر است. براین اساس، شیر یکی از صورت‌های فلکی (برج اسد) و نشانه و نماد خورشید و همچنین نماد تابستان بوده است. گاو نیز یکی دیگر از صورت‌های فلکی (برج ثور) و نماد و نشانۀ زمستان بوده است. در این صورت پیروزی شیر بر گاو حاکی از رسیدن خورشید به منزل گاو است و منظور از آن فرا رسیدن نوروز و سپری شدن زمستان بوده است. این تفسیر با سایر نقوش پلکان ایوان شرقی که بار یافتن نمایندگان ملل در آن نشان داده شده، سازگار است، زیرا در گذشته به هنگام جشن ملی، نمایندگان ملل و اقوام تابع شاهنشاهی هخامنشی و احتمالاً سفیرانی از سایر ملل و کشورها برای عرض تبریک سال نو در طی مراسمی خاص در مجلس بار عام شرکت می‌کردند.



در دست راست همین نقش سنگ نبشته‌ای از خشایارشا به خط و زبان فارسی باستان قرار دارد که براساس فرمان‌های شاهنشان هخامنشی برگردان فارسی آن چنین است:



«خدای بزرگ اهورمزدا [است] که این جهان را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که خوشبختی مردمان را آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یکی را شاه بسیاری، یکی را فرمانروای بسیاری، منم خشایارشا شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهایی که همه گونه مردم دارد، شاه این جهان دو رو فراخ، پسر داریوش شاه، یک هخامنشی. گوید خشایارشا شاه بزرگ: هر آن چه این جا بر دست من درست شد و هر آن چه جای دیگر بر دست من انجام پذیرفت، همه این‌ها را من به تأیید اهورمزدا ساختم. چنان باد که اهورمزدا و ایزدان دیگر مرا بپایند و کشورم را و هر آن چه بر دست من ساخته آمد».



ادامه در بخش دوم


 


ادامه ي بخش اول

کاخ داریوش (تَچر)

کاخ داریوش در جنوب غربی آپادانا و رو به جنوب یکی از نخستین کاخ‌هایی است که بر روی صفه تخت‌جمشید ساخته شده است و در یکی از کتیبه‌ها کاخ تَچر خوانده شده است.


این کاخ بر روی سکویی بنا گشته که 40/2 متر از کف آپادانا و حیاط مجاورش بلندتر است و ابعاد آن 29×40 متر و اتاق مرکزی آن 15×15 متر وسعت دارد و دارای 12 ستون است. درگاه‌های این اتاق با نقوش برجسته داریوش شاه و همراهان تزیین شده است و بر فراز سر شاهنشاه کتیبه‌ای به سه زبان و سه خط عیلامی، فارسی باستان و بابلی منقور است که می‌گوید: «داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر وپشتاسپه، از تخمۀ هخامنشی، که این تَچر را ساخت».


در این بنا نقش برجسته‌های دیگری نیز وجود دارد که خدمتکاران را در حال حمل حیوانات و ظروف غذا نشان می‌دهد.


دیوارهای کاخ بسیار صیقل یافته و همین امر موجب شده آن را تالار آینه نیز بنامند. کامیار عبدی معتقد است که چون این کاخ از معدود سازه‌هایی بود که پس از ویرانی تخت‌جمشید هنوز آشکار بود، بر دیواره‌های آن کتیبه‌هایی از شاپور دوم ساسانی و عضدالدوله دیلمی کنده شده است. در این کاخ هم‌چنین کتیبه‌هایی به فارسی باستان وجود دارد که حاکی از تکمیل بنا در زمان خشایارشا و اضافاتی بر آن در زمان اردشیر سوم است. کرفتر حدس می‌زند که در جنوب کاخ داریوش باغی قرار داشته است.
کاخ «ج»
اشمیت فضای خالی شرق کاخ داریوش را به ابعاد 23×52 متر، کاخ «ج» خوانده است. این بنا که امروز اثر بسیار کمی از آن باقی مانده است، احتمالاً در زمان خشایارشا و اردشیر اول احداث شده است. هرتسفلد معتقد بود که کاخ «ج» یک بنای مذهبی و پرستشگاه بوده و برخی نیز معتقدند که این قسمت، باغ بوده است، اما کرفتر این نظر را رد می‌کند و حدس می‌زند که این‌جا نیز تالار دیگری برای برگزاری جشن‌ها بوده است. شاپور شهبازی نیز با توجه به تحقیقات انجام شده در دیوار جنوبی این اثر که دارای پلکانی منقوش به تصاویر سربازان و خدمۀ حامل ظروف و خوراکی بوده، آن را یک کاخ اختصاصی می‌داند.
کاخ «‍‍ه»
در گوشه جنوب غربی صفه و پایین کاخ داریوش بنایی قرار گرفته که اشمیت آن را کاخ «ﻫ» خوانده است. این کاخ از مصالح مصرف شده ساخته شده است و به همین دلیل اشمیت ساخت آن را به اردشیر سوم یا حتی پس از دورۀ هخامنشی نسبت داده است، اما بررسی‌های جدید نشان می‌دهد که این کاخ متعلق به اردشیر اول بوده است. بر روی نمای درگاه این کاخ کتیبه‌ای از اردشیر اول وجود دارد. بر اساس وجود این کتیبه معلوم می‌شود که پلکان اردشیر سوم پس از دوره هخامنشی از کاخ «ج» به این‌جا منتقل شده است.
کاخ خشایار شا (هدیش)
کاخ اختصاصی خشایارشا که در کتیبه‌های ایوان شمالی آن به نام «هدیش» خوانده شده است، در قسمت جنوب صفه تخت‌جمشید و شرق کاخ «ه» قرار دارد. این کاخ نزدیک به 18 متر بلندی داشته است. محور طولی کاخ، غربی‌ـ شرقی بوده و مساحت آن که دو برابر کاخ داریوش است، تقریباً 2550 متر مربع (40×55 متر) است. تالار مرکزی کاخ مربعی شکل (5/36×5/36 متر) با شش ردیف شش‌تایی ستون ساخته شده بوده است. در درگاه ورودی تصویر خشایارشا با خدمتکارانی که چتر شاهی و حوله و مگس‌پران در دست دارند، حجاری شده است و بر درگاه اتاق‌های کوچک اطراف، تصویر خدمه‌های مخصوص دربار با آتشدان و عطردان و حوله در دست حجاری شده است و بر حاشیه چینی‌های لباس شاه در همه جا نام او به خط میخی نقر شده است.
کاخ «د»
اشمیت محوطه‌ای را به وسعت 1800 متر مربع (40×45 متر مربع) در شرق کاخ خشایارشا کاخ «د» خوانده است. آن‌چه در این‌جا وجود دارد، تپه‌ای بلند است که طی حفریات در آن تنها مصالح پراکنده و تکه‌های سنگ به دست آمده است که احتمالاً بقایای کاخ خشایارشا بوده است. اگرچه کرفتر آن را تالار جشن سپاهیان و دی فرانکویچ آن را باغ می‌داند، اما هیچ کس معتقد به وجود کاخی در این محل نیست.
حرمسرا یا اندرون
پروفسور هرتسفلد مجتمع ساختمانی بزرگی را که در لبۀ جنوبی صفه تخت‌جمشید قرار داشته، با توجه به ساختار عمومی بنا، حرمسرای خشایارشا نامیده است. طرح این بنا، به شکل حرف L لاتین و یا یک زاویه قائمه است که یک شاخۀ آن در قسمت غرب، یعنی در جنوب کاخ خشایارشا واقع شده و به «قسمت غربی حرمسرا» معروف است و شاخۀ دیگر آن در غرب خزانه و شرق «کاخ د» قرار دارد و همان بخشی است که هرتسفلد و یارانش آن را بازسازی کرده‌اند و امروز «موزه تخت‌جمشید» و بخش اداری، کتابخانه و بنیاد پژوهش پارسه ـ پاسارگاد در آن قرار دارد. این مجموعه از بیش از بیست واحد مسکونی تشکیل شده که هر یک شامل یک تالار کوچک چهار ستونی و یک یا دو اتاق جنبی است. تمام این واحدهای مسکونی از طریق راهرویی به یکدیگر متصل می‌شدند. وجود تنها یک درگاه اصلی برای ورود و خروج و دیوارهای ضخیم، عموم محققان را به این نظریه سوق داده که این مجموعه «حرمسرا» و یا «اندرونی» بوده است. اگرچه به باور شهبازی در کتیبه خشایارشا ذکری از آن نیامده است. با توجه به این‌که طی حفریات مختلف، در این مجموعه اشیای زیادی به دست نیامده، اشمیت معتقد بود که این مجموعه به هنگام آتش‌سوزی در تخت‌جمشید متروک بوده است. با توجه به این یافته‌ها، ویلبر معتقد است که این مجموعه انبار بوده است تا حرمسرا و برخی نیز آن را کاخ ملکه خوانده‌اند و ترومیلمان نیز آن را اقامتگاه صاحب‌منصبان برجسته می‌داند. بخش عمدۀ اين بنا هم اينک به عنوان موزه تخت‌جمشيد مورد استفاده قرار می‌گیرد. در سال 1316 پس از بازسازی مجدد آن به گونۀ نخستین، موزه تخت‌جمشید افتتاح شد و امروزه علاوه بر آثار بازیافته در تخت‌جمشید آثاری از دو دورۀ ماقبل تاریخ و دورۀ اسلامی را نمایش می‌دهد. این موزه به سه بخش جداگانه تقسیم شده است: اصلی‌ترین بخش موزه اشیایی که در تخت‌جمشید به دست آمده، به نمایش گذاشته شده است. این اشیاء عمدتاً در حفاری‌های محوطه تخت‌جمشید پیدا شده‌اند. آثار گلی، سنگی و فلزی شامل لوح‌های منقوش به خط میخی، سر و اندام سنگی حیوانات، سرنیزه، پیکان، شمشیر، دهنۀ اسب و ظروف مختلف شامل: بشقاب، سینی، لیوان، گلدان و هاون در این قسمت نمایش داده می‌شود. در بخش دیگری از این موزه اشیایی ارایه شده است که مربوط به دورۀ اسلامی است و در حفاری‌های شهر باستانی استخر کشف شده است. در میان این آثار می‌توان از ظروف سفالی مزین به نقوش رنگی و خط کوفی، کوزه‌های بدون لعاب و ظروف شیشه‌ای نام برد. در بخش دیگری از این موزه آثار کشف شده‌ای از دوران ماقبل تاریخ نگهداری می‌شود. از جمله این آثار می‌توان به ظروف و مجسمه‌های سفالی و ابزار سنگی متعلق به دوران حدفاصل بین هزارۀ چهارم تا هزارۀ اول قبل از میلاد اشاره کرد.
تالار شورا

این کاخ در مکانی واقع در مرکز صفه تخت‌جمشید و در انتهای جنوبی حیاط واقع در جلوی پلکان شرقی کاخ آپادانا قرار دارد و ابعاد آن 51×54 متر است. اشمیت این بنا را براساس نقش برجسته‌های پلکان شرقی آن که بزرگان دربار در حین بالا رفتن از پلکان حجاری شده‌اند، تالار یا عمارت شورا نامیده است و احتمال داده که این بنا محل مشاورۀ شاه و بزرگان دربار بوده است، اما از آن‌جا که بر روی حاشیه پلکان جنوبیِ این بنا، نقش خدمتکاران با ظرف غذا به تصویر کشیده شده، او این احتمال را رد نکرد که این بنا محل برگزاری جشن بوده است.

 



 


سفرنامه فلاندن ـ کوست

این کاخ کوچک توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخ‌های دیگر راه می‌یابد و از این جهت آن را «کاخ مرکزی» و یا «سه دری» نیز خوانده‌اند. کرفتر این بنا را «دروازۀ شاهان» نامیده است و به نقش آن در برقراری ارتباط بین قسمت‌های عمومی و خصوصی بناهای صفه اشاره می‌کند. برخی از پژوهشگران ساخت این بنا را به داریوش بزرگ نسبت می‌دهند، گروهی به خشایارشا و شهبازی معتقد است که اردشیر اول آن را به پایان برده است.

 


 

تالار مرکزی این کاخ، مربع شکل و به ابعاد 5/15×5/15 متر است که دیوارهای آن از خشت و آجر بوده است و سقف آن بر روی دیوارها و چهار ستون سنگی واقع در وسط تالار قرار داشته است. در وسط تالار مربع شکل این کاخ تخته سنگی به ابعاد 7×75 سانتی‌متر و در میان آن حلقه‌ای کوچک وجود دارد که احتمال می‌رود در محاسبات نجومی یا اندازه‌گیری بناهای صفه تخت‌جمشید از آن استفاده می‌شده است.

 

سه درگاه بزرگ سنگی تقریباً به یک اندازه به ایوان‌های شمالی و جنوبی و اتاق‌هایی در شرق تالار باز می‌شده است. نقوش برجسته درگاه شمالی و جنوبی تصویر پادشاه را در موقع خروج از تالار و نقش برجسته درگاه شرقی تصویر شاه را بر روی اورنگ شهریاری نشان می‌دهند. شهبازی در راهنمای جامع تخت‌جمشید می‌نویسد: بر دو سمت این درگاه نقش واحدی منقور است. 28 تن از بزرگان ممالک تابع هخامنشیان، اورنگ یا تخت بزرگ پادشاهی را بر دست گرفته‌اند و به درون تالار می‌برند و بر روی تخت کرسی فرمانروایی نهاده‌اند و اردشیر اول بر آن نشسته و پشت سرش ولیعهد وی ایستاده است. هر دو ریش بلند و آراسته و تاج و باره دارند. بر فراز تخت سایه‌بان سلطنتی است با شرابه‌ها و منگوله‌ها و مزین به شیران غرانی که در سوی یک حلقه بالدار (یعنی فرّ ایرانی) و در میان قابی از گل‌های دوازده برگ، مقابل همدیگر صف کشیده‌اند.

 

نقش «فر کیانی» (انسان بالدار) با حلقه و دست کشیدۀ باز بر بالای صحنه مصور است. ترتیب افراد اورنگ بر منقوش بر دو جبهه، قرینه یکدیگر و به شرح زیر است:

 


 

1. نماینده قوم ماد 2. نماینده خوزیان 3. نماینده ارمنی‌ها 4. نماینده هراتیان 5. نماینده بابلیان 6. نماینده لودیان 7. نماینده رخجی‌ها؟ 8. نماینده آشوریان 9. نماینده کاپادوکیان 10. نماینده مصریان 11. نماینده سکاهای تیز خود 12. نماینده یونانیان آسیایی 13. نماینده بلخیان 14. نماینده گنداریان 15. نماینده پارثیان 16. نماینده ساگارتیان 17. نماینده قوم سکایی و به عقیدۀ هرتسفلد سغدی 18. نماینده خوارزمیان (یا قوم سکایی) 19. نماینده هندوان 20. نماینده اسکودراییان (ترکیه‌ای‌ها، در شمال شرقی یونان) 21. نماینده قوم ثَتَه گوشی (ناحیه صد گاو = پنجاب) 22. نماینده سکاهای هوم‌پرست 23. نماینده قوم سکایی 24. نماینده تازیان درۀ اران 25. نماینده قومی از شرق ایران 26. نماینده قوم لیبی 27. نماینده حبشیان 28. نماینده قومی سکایی.


 




 

خزانه

 

عمارت خزانه در بخش جنوب شرقی صفه تخت‌جمشید، در شرق قسمت اصلی حرمسرا و جنوب «کاخ صد ستون» قرار گرفته است. براساس کتیبه‌های یافته شده، این عمارت را داریوش در دو مرحله بین سال‌های 511 تا 507 و 494 تا 491ق.م بنا کرد و خشایارشا آن را تکمیل کرد. طول این عمارت 134 متر و عرض آن 78 متر است. براساس یافته‌های اشمیت، در برخی قسمت‌های آن شواهدی مبنی بر وجود اشکوب دوم وجود دارد، اما احتمالاً بخش عمدۀ آن یک اشکوبه و به ارتفاع 7 متر تا 11 متر بوده است. تالار بزرگ غربی 11×9 ردیف ستون داشته که پایه‌های آنها سنگی و ساقه‌هایشان چوبی بوده است. براساس یافته‌های باستان شناسی، روی ساقه‌های ستون‌ها اندود و رنگ‌آمیزی شده بوده. خشایارشا تالار بزرگ شمالی خزانه موسوم به 99 ستون را تکمیل کرده، اما گیرشمن معتقد است که این تالار تختگاه داریوش بوده است.

 

خزانه تخت‌جمشید را مقدونیان غارت کرده و همراه با دیگر قسمت‌های آن به دست آتش سپردند. بنا به گفته مورخان معروفی چون پلوتارک، ژوستن و استرابو، اسکندر در خزانه به مقدار زیادی طلا، نقره و اشیای گرانبها دست یافت که به باور شهبازی «برای این که این یافته‌ها را به جایی دیگر و ایمن‌تر حمل کنند، سه هزار شتر و عدۀ زیادی قاطر از شوش و بابل آوردند و گنجینه داریوش و جانشینانش را از جای کندند و بردند».

 

شهبازی هم‌چنین در مورد چگونگی و دلیل آتش زدن تخت‌جمشید می‌نویسد: «اسکندر دو ماه در تخت‌جمشید ماند و سپس به رغم اندرز مشاور خردمند پیرش، پارمینُیون، ارگ شاهی را به آتش کشید و آن را منهدم کرد. علت این کار نه مستی و از خود بیخودی بود ـ چنان‌که برخی از نویسندگان برای تبرئه او ادعا کردند ـ و نه لذت انتقام‌کشی از خشایارشا که آتن را آتش زده بود.... زیرا اسکندر هنوز بردۀ می و زنان خود فروش نشده بود تا به خاطر تائیسی، روسپی آتنی، ارگ باشکوهی را که اکنون دیگر به خودش متعلق بود، تباه کند، فرهیختگی یونانی او هم به اندازه‌ای نبود که وی را «قهرمان آتن» توان خواند... علت حقیقی آتش زدن پارسه این بود که می‌دید ایرانیان پایتختی باشکوه و مذهبی و مرکزی ملی در این‌جا ساخته‌اند که تا باقی است امید آنان به زنده ماندن دولت هخامنشی و نگه‌داری آیین‌های ملی ایرانی به جای خواهد ماند... این بود که به عمد و از روی کمال شوق آن را آتش زد».

 

اما قرن‌ها بعد در میان ویرانه‌های خزانه و طی کاوش‌های باستان‌شناسان، اشیاء ارزشمندی به دست آمد. از جملۀ این اشیا می‌توان به ظرفی با کتیبۀ آشوربانی پال، ظروف مرمرین با نام فراعنه نخو و آماسیس، شماری اشیای مصری و یونانی، ظروف مختلف، شمار زیادی پیکان آهنی و مفرغی و دیگر اشیاء اشاره کرد.

 

علاوه بر این اشیاء، یکی از مهم‌ترین کشفیات اشمیت در خزانه تخت‌جمشید یافتن 750 لوحه گلین مُهر مانند است که بر روی جوانب آنها مطالبی دربارۀ کارگران، صنعتگران، کارفرمایان و نحوه و اندازۀ دستمزد آنان به خط و زبان عیلامی نقش کرده‌اند. پس از کشف این لوحه‌ها بود که علاوه بر کتیبه‌های تخت‌جمشید و گزارش‌های کم و بیش مفصل نویسندگان یونانی و رومی منبع دست اول دیگری به منابع مطالعات هخامنشی اضافه گردید که شرح کامل آن در کتاب از زبان داریوش پرفسور هاید ماری کخ آمده است.

 

در سال 1315 (1936م) در خزانه تخت‌جمشید دو نقش برجسته بزرگ به طول نزدیک به 6 متر کشف شد که هم‌اکنون نمونه سالم‌تر آن درموزه‌ ملی ایران در تهران و دیگری در جای اصلی خود در خزانه تخت‌جمشید نگهداری می‌شود. این نقش برجسته شاه را نشان می‌دهد که بر تخت نشسته و در دست راست یک عصا و در دست چپ یک گل دارد. در پشت سر او ولیعهد، یک حوله‌دار، یک سلاحدار مادی و دو نگهبان پارسی ایستاده‌اند. در مقابل شاه دو عودسوز قرار دارد و در پشت آنها یک صاحب‌منصب مادی در حالی که دست خود را در مقابل دهان گرفته و دو نگهبان پارسی ایستاده‌اند. تا مدت‌ها عموم محققان بر این عقیده بودند که شاهی که در این نقش برجسته بر تخت نشسته داریوش بزرگ است و آن که در پشت او ایستاده خشایارشا، اما آن و جوزپه تیلیا طی کارهای مرمتی پی‌بردند که این نقش برجسته‌ها در اصل در پلکان آپادانا قرار داشته‌اند و سپس به خزانه منتقل شده و به جای آن نقش برجسته‌های فعلی یعنی نقش یک در میان صاحب‌منصبان مادی و پارسی را کار گذاشته‌اند. این مطلب موجب شد که ریچارد فرای و شاپور شهبازی حدس بزنند که این نقش برجسته نشان‌دهندۀ خشایارشا و پسر بزرگش داریوش دوم است. بنا به گفته این دو، خشایارشا در سال 465ق.م در توطئه‌ای که احتمالاً پسرش داریوش نیز در آن دست داشت به قتل رسید، اما داریوش نیز کمی بعد به دست اردشیر اول کشته شد و او به سلطنت رسید. فرای حدس می‌زند که اردشیر اول پس از رسیدن به قدرت، این یادگار ناخوشایند برادرش داریوش را به خزانه منتقل کرده و دستور داده که به جای آن نقش برجستۀ فعلی را قرار دهند.

 

کاخ صد ستون

 

این کاخ که برخی آن را «تالار تخت»، «تختگاه» و «تالار بارعام خشایارشا» نیز نامیده‌اند، در شمال خزانه و شرق کاخ آپادانا قرار گرفته و پس از آن، وسیع‌ترین بنای صفه است. ابعاد این تالار 5/88×96 متر و تالار مرکزی آن 5/68×5/68 متر بوده و نزدیک به 4700 متر مربع وسعت دارد. بنابراین، تالار مرکزی این بنا از تالار مرکزی آپادانا که حدود 3660 متر مربع وسعت دارد، وسیع‌تر است. اگرچه ارتفاع ستون‌های آن 14 متر برآورد شده اما از ارتفاع ستون‌های آپادانا کوتاه‌تر است. وجود صد ستون در تالار مرکزیِ مربع شکلِ این کاخ موجب شده است که آن را تالار یا کاخ صد ستون بنامند.

 


 

براساس تحقیقات هرتسفلد و یافتن لوحه‌ای سنگی در گوشه جنوب شرقی تالار، بنای این کاخ در زمان خشایارشا در حدود 470ق.م آغاز و در زمان فرزند او اردشیر اول در حدود 450ق.م به پایان رسید. در هر ضلع این کاخ دو ورودی وجود دارد که درگاه آنها با نقش برجسته‌هایی تزیین شده است.

 

یک صحنۀ بارعام چهار بار در هر طرف دو درگاه شمالی که از نظر ارتفاع بلندتر از درگاه‌های دیگر است، تکرار شده است. در بالای این صحنه اردشیر اول بر کرسی فرمانروایی نشسته است و روی به بیرون دارد. در برابر او دو عودسوز گذاشته‌اند و مردی در جامۀ مادی، اندکی به جلو خم شده است و با دستی عصای حاجبان را گرفته و با دست دیگر، جلو دهانش را گرفته است. در پشت سر وی مردی ایستاده است که جامۀ پارسی دارد.

 


 

در پشت سر شاه نیز سه نفر ایستاده‌اند. یکی از آنان خواجه‌ای درباری بوده که مگس‌پرانی را با یک دست بالای تاج پادشاه گرفته است و حوله‌ای به دست دیگر دارد.

 


 

نفر دوم مردی است در جامۀ مادی که ترکش و کمان‌دان و تبرزین و دیگر سلاح‌های پادشاه را حمل می‌کند.

 

نفر سوم سربازی است پارسی که نیزه به دست ایستاده است. همۀ صحنه در یک قابی از گل‌های دوازده پر، محاط بوده است و بالای سر پادشاه، لبۀ مزیّن سایه‌بان شاهی دیده می‌شود. به روایت شهبازی «فرّ ایرانی (قرص بالدار) را در میان دو صف از گاوان نر مقابل هم (در ردیف بالا) و شیران نر غران و متقابل (در پایین) نقش کرده‌اند».

 

علاوه بر این در هر درگاه پنج گروه ده نفری از سربازان (در پنج ردۀ مقابل هم) نقش شده‌اند که بر این اساس دو درگاه صد ستون، مجموعۀ یکصد سرباز را در ده ردیف ده نفری نشان می‌دهند که به گونه‌ای نشان دهندۀ ارتباط صد ستون و صد سرباز است که تاج و تخت پادشاهی متکی بر آنان بوده است.

 

درگاه‌های کوچک‌تر دیوارهای غربی و شرقی شاه (یا به باور برخی «دلاور شاهی» یا «پهلوان شاهی») را در حال نبرد با شیر و هیولا و موجودات خارق‌العاده نشان می‌دهند.

 


 

درگاه‌های جنوبی هر کدام «برداشتن اورنگ شاهی توسط نمایندگان ملل» را نشان می‌دهند. این‌ها همان‌ کسانی هستند که تصویر آنها بر درگاه شرقی «کاخ شورا» حک شده است، اما در این جا به صورت دو گروه 14 تایی تصویر شده‌اند: 4 نفر در بالا، 5 نفر در میان و 5 نفر در ردیف پایین. در مورد کاربری این کاخ دیدگاه پژوهشگران متفاوت است. اشمیت این بنا را تالار تخت می‌نامد و آن را ویژه نگهداری و نمایش گنجینه‌های سلطنتی می‌داند. گدار و کرفتر حدس می‌زنند که این تالار برای بزرگداشت سپاهیان بوده است. شهبازی نیز این بنا را «تالار سلحشوران» خوانده است.

 


 

دروازۀ نیمه تمام

 

در جلو حیاط کاخ صد ستون آثاری از دروازه‌ای وجود دارد که چون براساس شواهد موجود کارهای ساختمانی آن به پایان نرسیده و نیمه تمام رها شده بود، آن را «دروازه نیمه‌تمام» خوانده‌اند.

 

طرح کلی این دروازه مانند دروازۀ ملل است با این تفاوت که در دو جبهه شرقی و غربی تالار ستون‌دار و مربع شکل مرکزی آن دو اتاق طویل وجود داشته که احتمالاً برای محل نگهبانان در نظر گرفته شده بود.

 

این دروازه دو درگاه ورودی داشت، یکی در سمت خیابانی مستقیم که به دروازۀ ملل و سپس به پلکان اصلی ورودی ختم می‌شد و دیگری در سمت کاخ صد ستون. به عبارت دیگر این دروازه را برای آمدن افراد به کاخ صد ستون در هنگام برگزاری مراسم و آیین‌های رسمی طراحی کرده بودند.

 

آرامگاه‌ها

 

در دامنۀ کوه رحمت و مشرف به صفه تخت‌جمشید و در ارتفاع 40 متری، دو آرامگاه مربوط به «اردشیر دوم» و «اردشیر سوم» به صورت فرورفتگی در کوه دیده می‌شود، اما معلوم نیست کدام آرامگاه متعلق به کدام «اردشیر» است. آرامگاه منسوب به داریوش سوم نیز در پشت تپه‌ای در جنوب صفه تخت‌جمشید وجود دارد که ناتمام رها شده است. این آرامگاه‌ها از لحاظ کالبدی کمابیش دارای شکل و خصوصیات نسبتاً مشترکی هستند.

 

نمای هر آرامگاه به شکل یک چلیپا (صلیب) یا چهار بازو با سطح تقریباً مساوی است.

 

شاخه بالا یک آیین دینی و یا شاهی را نشان می‌دهد: شاه هخامنشی در جامۀ پارسی، کمان به دست بر روی سکویی سه پله‌ای ایستاده است و روی به آتشی دارد که بر فراز آتشدانی در حال اشتعال است. بر فراز صحنه، نقش انسان بالدار (فرّ کیانی) با حلقه و دست گشوده، نقش شده است و در گوشه راست، ماه را به صورت قرصی یا هلالی بزرگ در پایینش می‌بینیم.

 


 

سفرنامه فلاندن ـ کوست

 

در دو سوی مجلس سه جفت بزرگ زاده ایرانی در جامه پارسی (یا مادی) نقش شده‌اند که با خودِ شاه هفت نفر می‌شوند، پادشاه و آتشدان بر روی تخت بزرگ شهریاری جای دارند که گوشه‌هایش برجسته و به شکل نیم تنۀ شیر است و لبه‌اش با گل و بوته آراسته شده است. دو ردیف از نمایندگان ملل تابع با لباس‌های محلی تخت را بر سر دست نگه داشته‌اند. این افراد را از کتیبه‌هایی که پهلویشان نوشته شده است، می‌توان شناخت. (نام ملل تابع در قبل و شرح آن در مقاله نقش رستم ذکر شده است).

 

قسمت مرکزی جبهۀ آرامگاه منقوش است به نمای یک کاخ هخامنشی: در وسط دری است به عنوان نماد ورود به جهان دیگر و در دو سوی آن چهار نیم ستون به دیوار چسبیده با سر ستون گاو دو سر.

 

در درون آرامگاه صندوق‌هایی برای جای دادن کالبد مردگان تعبیه کرده‌اند که به شکل مکعب مستطیل و به ابعاد 20/1×2 متر می‌باشند.

 

برخی از محققان و از جمله شاپور شهبازی در مورد ویژگی‌های دفن مردگان در ایران باستان معتقدند که: در دین ایرانیان باستان آب و آتش و خاک، سه آفریده مقدس اهورامزدا بوده‌اند و مقام بلندی داشته‌اند، از این جهت آلودن آنان به پلیدی روا نبوده است. در باور ایرانیان باستان وقتی که جان از تن به در می‌رفت کالبد سرد می‌شد و اهریمن بر آن نفوذ می‌یافت و پلیدش می‌کرد. بنابراین، نمی‌توانستند مرده را بسوزانند یا در آب افکنند و یا در خاک پنهان سازند. پس ناچار راه‌های دیگری یافته بودند. یکی دخمه‌نشینی بود. کالبد را بر بلندی و یا در جایی پرت و دور افتاده (این مکان‌ها بعداً به دخمه شهرت یافت) می‌گذارند تا حیوانات و پرندگان گوشتخوار به زودی گوشتش را پاک کنند. (یعنی همان کاری که مار و مور و کرم‌ها در مدت زیادی با مردۀ به خاک سپرده می‌کنند)، سپس استخوان‌ها را می‌گذاردند آفتاب بخورد و پاک شود و سپس آنها را جمع کرده، در استخوان‌دان (= استودان، ستودان) می‌گذاردند.

از این استودان‌ها در گوشه و کنار تخت‌جمشید (مثلاً در دامنۀ کوه در شمال شرقی صفه) فراوانی یافت می‌شود، اما راه دیگر این بود که کالبد را بشکافند و قسمت‌های نرم را بیرون آورند و یا موم و یا انگلبین و مشک بیالایند و به اصطلاح «مومیایی» کنند و در درون صندوق‌هایی از سنگ بگذارند (تا نه آب، نه آتش و نه خاک را با آنها سر و کاری نباشد) و رویشان را محکم بگیرند. در ابتدا این «صندوق‌های سنگی» را مثل یک خانه، سرپا می‌ساختند، مثل آرامگاه کوروش در پاسارگاد و آرامگاه کمبوجیه دوم در همان جا (که آن را زندان سلیمان می‌خوانند) اما بعد داریوش و جانشینانش، آرامگاه‌های در سنگِ کوه کنده شده را ترجیح دادند و همه آرامگاه‌ها را در تخت‌جمشید و نقش رستم به یک وضع مشابه ساختند که مبیّن اعتقادات دینی آنان بود.

 


 




منابع: آثار تاریخی ایران، سیف‌الله کامبخش فرد، تهران، مؤسسه انتشارات تعاون سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه)، 1380، ص 146 / آثار عجم، فرصت‏الدوله شيرازى، انتشارات بامداد، 1362، ص 133، 135، 137،152،157ـ159،161، 165،169، 17، 179، 171ـ172، 181، 182ـ183، 185 / از زبان داریوش!، پروفسور هاید ماری کخ، ترجمه دکتر پرویز رجبی، نشر کارنگ، تهران، 1376، ص 35 / اقلیم پارس، سید محمدتقی مصطفوی، نشر تابان، تهران، 1364، ص 22، 334، 408 / بررسی و مرمت در تخت‌جمشید و در اماکن باستانی فارس، آن بریت تیلیا، ترجمه کرامت الله افسر، تهران، 1354 / پارسه (تخت‌جمشید)، علی سامی، شیراز، اداره کل فرهنگ و هنر فارس، 1348 / پایتخت‌های ایران، محمد یوسف کیانی، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1374، ص 147 / پرواز بر فراز شهرهای باستانی ایران، اریک ف. اشمیت، ترجمه آرمان شیشه‌گر، سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه)، تهران، 1376، ص 27 / پژوهش‌های هخامنشی، پروفسور هاید ماری کخ، ترجمه امیرحسین شالچی، نشر آتیه، تهران، 1379 / تاریخ سیاسی هخامنشیان، پروفسور محمد آ. داندامایف، ترجمه: خشایار بهاری، نشر کارنگ، تهران، 1381 / تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، آلبرت اُمستد، ترجمه: محمد مقدم، تهران، 1372 / تخت جمشید، حسین سلطان‌زاده، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1384 / تخت‌جمشید، مهرداد بهار، کتاب چشمه، تهران، 1373 / تخت‌جمشید از نگاهی دیگر، حبیب‌الله پورعبدالله، شیراز، بنیاد فارس شناسی، 1377 / تخت‌جمشید بارگاه تاریخ، دکتر پرویز رجبی، یساولی، تهران، 1378 / تخت‌جمشید بنای میهنی ایراینان و انجمن همپُرسگی ملی، رضا مرادی غیاث‌آبادی، به کوشش داریوش نویدگویی، نوید شیراز، شیراز، 1379 / تمدن هخامنشی، علی سامی، ج اول، 1341 / جغرافیای تاریخی فارس، پاول شواتس، ترجمه کیکاوس جهانداری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1372، ص 40 / دانستنی‌های نوین درباره هنر و معماری هخامنشی، اکبر تجویدی، تهران، 1355 / راهنمای مستند تخت جمشید، علیرضا شاپور شهبازی، مرودشت، بنیاد پژوهشی پارسه- پاسارگاد، 1384./ دانستنی‌های نوین دربارۀ هنر وباستان‌شناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوش‌های پنج ساله تخت‌جمشید (سال‌های 1347 تا 1352)، اکبر تجویدی، تهران، 1355 / دايرة المعارف فارسى، غلامحسين مصاحب، انتشارات فرانكلين، 1345، ج 1، ص 617 / راهنمای تخت‌جمشید، نقش رستم و پاسارگاد، فرخ سعیدی، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1376 / سفرنامه دیالافوآ در زمان قاجاریه، ترجمه فره‌وشی، کتاب‌فروشی خیام، تهران، 1361، ص 378 / شرح مصور تخت‌جمشید،ع.شاپور شهبازی، انتشارات بنداد تحقیقات هخامنشی، 2535/شکوه پارسیان سرزمین امپراطوران، گروه پژوهشگران، ترجمه ترانه قطب، موسسه فرهنگی و پژوهشی چاپ و نشر نظر، تهران، موسسه فرهنگی پژوهشی دانشنامه فارس، شیراز، 1382 / فارسنامه ابن بلخی، ابن بلخی، توضیح و تحشیه منصور رستگار فسایی، بنیاد فارس‌شناسی، 1374، ص 295 / فارسنامه ناصری، حاج ميرزا حسن حسينى فسايى، تصحيح و تحشيه منصور رستگار فسايى، اميركبير، تهران، 1367، ج 2، ص 1528 / فرمان‌های شاهنشاهان هخامنشی که به زبان آریایی نوشته شده، زلف نارمن شارپ، دانشکده ادبیات دانشگاه پهلوی شیراز، ص 72، 102، 117، 124 / فرهنگ فارسی، معین، دکتر محمد معین، امیرکبیر، تهران، 1356، ج 5، ص 381 / فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، نصرالله مشکاتی، وزارت فرهنگ و هنر، 1349، ص 127 / کاوش‌های 12 ساله بنگاه علمی تخت‌جمشید در پاسارگاد و تپه‌های ماقبل تاریخی مرودشت، علی سامی، گزارش‌های باستان شناسی، ج دوم، 1331 / کتیبه‌های هخامنشی، پی‌یر لوکوک، ترجمه نازیلا خلخالی، نشر پژوهش فرزان، تهران، 1382، ص 201 / کتیبه‌های هخامنشی، خط میخی پارسی باستان، رضا مرادی غیاث‌‌آبادی، انتشارات نوید، شیراز، 1380، ص 181، 211، 220، 226، 229 / گزارش کاوش‌ها و عملیات انجام شده در تخت‌جمشید در سال 1331 تا پایان 1338، علی سامی، گزارش‌های باستان شناسی، 1338، ج چهارم، ص 198ـ278 / لغتنامه دهخدا، على‏اكبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، 1372، ج 3، ص 969، ج 4، ص 4646، 4788، 5635ـ5654، 5689ـ5694، ج 5، ص 7219، 7361 ـ7362، ج11، ص15797، 15801ـ15810، 15813ـ15814، ج 14، ص 20750 / ماد هخامنشی، اشکانی، ساسانی، علی‌اکبر سرفراز و بهمن فیروزمندی، انتشارات عفاف، تهران، 1381 / مراکز فرهنگی فارس، مرکز انفورماتیک و مطالعات توسعه، سازمان برنامه و بودجه استان فارس، 1372، ج 1، ص 58 / معماري ايران، آ.پوپ. ترجمه غلامحسين صدري‏افشار، اروميه، انتشارات انزلي، 1366، ص 22 تا 36 / معماری ایران (دورۀ اسلامی)، محمدیوسف کیانی، جهاد دانشگاهی، تهران، 1366، ج 2، ص 239 / نقش برجسته تخت‌جمشید، ناصر نوروز زاده چگینی، میراث فرهنگی، 1370، سال دوم، شماره‌های 3 ـ4، ص 36 تا 44 / نقش برجسته‌ها و حجاران تخت‌جمشید، مایکل روز، ترجمه هوشنگ قیاسی نژاد، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1373 / نقش فرّ کیانی کوروش بزرگ، علی رضا شاپور شهبازی، باستان‌شناسی و هنر ایران، 1350، شماره 7 و 8، ص 52 تا 58 / نگرشی نو بر تخت‌جمشید، اردشیر خورشیدیان، نشر ماکان، تهران، 1378 / ویژه نامه خبر، ویژه چهارمین نمایشگاه ایرانگردی، 25 مرداد، 1373، ص 4 / هنر ايران (در دوران ماد و هخامنشي)، رمان گيرشمن، ترجمه بهرام فره‏وشي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1370، ص 136 تا 223 / هنر ايران باستاني، ديدت پرادا، ترجمه يوسف مجيدزاده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1383، ص 212 تا 227.

 


 







[ بازگشت ]

دانشنامه آثار تاريخي

کپی رایت © توسط دانشنامه فارس - (3982 مشاهده)

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری