•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير

جاي تو سبز است!/ كوروش كمالي سروستاني

آرام و ناباور در حالی که گونه های خیسش را در لابه لای انگشتانش پنهان کرده بود و بازوهایش را بر چهارچوبه پنجره تکیه داده بود، به آسمان نگاه می کرد. … آه بزرگی کشید و بوی نمناک خاک را در اعماق وجودش احساس نمود. هنوز هم باورش نمی شد…انگار گرداگردش را کابوسی جانکاه احاطه کرده بود .

دوباره نفس هایش به شماره افتاد. آرزو می کرد می توانست با تمام قدرت کابوسش را به آتش بکشد . اما خود را قادر به هیچ کاری نمی دید…. افسوسي جانكاه بر وجودش سنگيني مي‌كرد. احساس دلتنگي غريبي بر او چيره شده بود. مي‌دانست كه ديگر او را نخواهد ديد. اين فكر چون حريقي بر جانش زبانه مي‌كشيد. نه تنها دايي عزيزش را از دست داده بود كه استادش را ، رفيق گلستانش را كه يار و همراه ياران يكشنبه اش را...

دلتنگي، امانش را بريده بود. تمام خاطرات شيرين گذشته در ذهنش تداعي مي‌شد. خنده‌هاي بي غل و غش او را به ياد مي آ‌ورد و نگاه پر صلابتش را كه هرگز از زلال مهرباني تهي نبود.

حكايت خود را مي‌گويم ؛ حكايت تمامي آنچه را كه از استاد صادق همايوني به خاطر مي‌آورم.... پاي صحبتش كه مي‌نشستي ، آرام سخن مي‌گفت و طوفان درونت را با طنين دلنوازش آرام مي‌ساخت. بيهوده برآشفته نمي‌شد. حكايات  و تمثيل‌هاي بسياري در ذهن داشت كه در هر محفلي با شيريني خاص و جزييات كامل به بيان آنها مي‌پرداخت. بعضي وقت‌ها هم كه سرحال تر بود ‎؛ شعرهاي خودش را برايمان زمزمه مي‌كرد؛  شعرهايي كه ايماژهايش به زلالي باران بود و عطر كوچه‌ باغ‌هاي نسترن نشان مي‌داد:



بهار را به تماشا نشسته‌ام

اي دوست

در اين غروب سربي باراني

از پشت شيشه‌هاي دريچه

و موج چلچله‌ها را

كه در به درند

ميان گاهواره باد

و غنچه بلور حباب را

به روي ساكت و آرام آبگينه آب

كه مي‌شكنند

دريغ

جاي تو سبز است و كلبه‌ام پاييز!

آزادانديش ‏، آزادمنش و مدافع حقوق انساني بود. سرزمين  خود را عميقاً دوست ‌داشت. او از ديدگاه آن گروه از دوستاني كه او را مي شناختند و نيز از نظر استادان و فرهيختگان انسان مستعدي بود كه در عرصه‌هاي حقوق، ادبيات و پژوهش خوش درخشيد و خدمتگزار فرهنگ و جامعه خود شد، برگ برگ آثارش را كه ورق مي‌زني،  از اين حكايت غريب با تو سخن مي‌گويد. بسيار كوشيد و برآن بود تا به قدر همتش بر فرهنگ و ادب اين سرزمين برگي بيافزايد. فرهنگ مردم را بكاود، از عاشورا تعزيه برآورد و در شعر و داستان و سفرنامه حديث عمر بگويد.

از تبعيض، تحميق، قانون شكني، بي عدالتي و هر آنچه شايسته انسان و اجتماع ما نبود ، عذاب مي‌كشيد . قلبش براي مردمانش، براي خاكش و براي فرهنگ و تمدن سرزمينش مي‌تپيد و چنين بود كه حاصل عمرش را در تحقيق و پژوهش گذارند و خالصانه به دوستدارن اين مرز و بوم پيشكش نمود. امّا سرانجام در هرم عصرگاهي پايان بهار، براي ادامه زندگي، مرگ را برگزيد و جانش را  از اين كره خاكي پرواز داد...

در معبر زمان هزاران رنگ ، در هودج غریبی وتنهایی در شهر شب تبار پر از طوفان ياراي غربتمان بود. گويي از تراکم یکرنگی ازسمت سروها وسپیداران آمده بود...از نهایت آبی ها ،ازسمت دریای بی نهایت آمده بود تا در این کویر زخمی بی پایان مرهمي بر خستگي‌هايمان باشد.

امروز از پس كوچش بسيار تنها مانده‌ايم  و به راستي نمي‌دانيم كه جاي خالي او را چگونه مي توان نظاره كرد؟

 

 

 

 

ارسال شده در مورخه : سه شنبه، 11 تیر، 1392 توسط ramezani

 
ورود
نام کاربری

رمز عبور

پیوندهای مرتبط
· مطالب بیشتر در مورد
· سایر مطالب نوشته شده توسط ramezani


پربازدیدترین مطلب در زمینه :
شب سعدی، پاسداشت دکتر مظاهر مصفا

امتیاز دهی به مطلب
امتیاز متوسط : 5
تعداد آراء: 1


لطفا رای مورد نظرتان را در مورد این مطلب ارائه نمائید :

عالی
خیلی خوب
خوب
متوسط
بد

انتخاب ها

 چاپ این مطلب چاپ این مطلب

"جاي تو سبز است!/ كوروش كمالي سروستاني" | ورورد به سیستم / عضویت در سایت | 0 نظر شما چیست؟
این سایت در قبال مطالب طرح شده توسط کاربران هیچگونه مسئولیتی ندارد .
مسئولیت مطالب و نظرات ارائه شده بر عهده کاربر ارائه کننده مطلب می باشد .

بازدیدکنندگان غیر عضو حق ارسال نظر و پیشنهاد در مورد مطالب این سایت ندارند .
برای استفاده از سرویسهای مخصوص کاربران عضو فرم عضویت را تکمیل نمائید .

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری